بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت45 بعد از زیارت حضرت شیث نبی علیه السلام، رفتیم مقبره شهید سید عباس موسوی، دومی
🌸💕 تو این مسجد مکانی به عنوان جایگاه عبادت امام سجاد علیه السلام مشخص شده بود ..! قسمتی هم به عنوان محل نگهداری از سر مبارک امام حسین علیه السلام همونجا نشست به زیارت عاشورا خوندن، لابلاش روز هم میخوند. رأس تو میرود بالای نیزه ها... من زار میزنم در پای نیزه ها... آه ای ستاره دنباله دار من... زخمی ترین سرِ نیزه سوار من... با گریه آمدم اطراف قتلگاه... گفتی که خواهرم برگرد به خیمه‌گاه... بعد از دقایقی دیدم که پیکرت... در خون فتاده و بر نیزه ها سرت... ای بی کفن چه با این پاره تن کنم؟ با چادرم تو را باید کفن کنم... من میروم ولی جانم کنار توست... تا سالهای سال شمع مزار توست... موقع برگشت از لبنان، رفتیم سوریه. از هتل تا حرم حضرت رقیه علیها السلام راهی نبود، پیاده می رفتیم. حرم حضرت زینب علیها السلام که نمیشد پیاده رفت... ماشین می‌گرفتیم. حال و هوای حرم حضرت زینب علیها السلام رو شبیه حرم امام رضا علیه السلام و امام حسین علیه‌السلام دیدم. بعد از زیارت سر صبرنقطه به نقطه مکان‌ها ر‌و نشونم می‌داد و معرفی می‌کرد: : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱