باسمه تبارک و تعالی (۸۶۴)
«من امامک؟!»
🔹در این روزها به مناسبتی مشغول مطالعه ی برخی کتب فلسفی و عرفانی بودم. عجیب میل خاصی به عزلت و فکر و ذکر و عبادت در انسان ایجاد میکند. آدم دوست دارد دست از همه بکشد و گوشه ای بخزد و سر در گریبان خودش فرو ببرد.
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر بدوام
نا تمامان جهان را بکند کار تمام
🔸این ایّام مصادف با عید نوروز بود و دید و بازدیدها! بهانه ی بسیار خوبی برای نرفتن هم داشتم. هم اینکه رفتن از قم به تهران دشوار است و هم اینکه ماه مبارک رمضان است و هم اینکه در شرف تشرّف به مشهد مقدّسم و مشغول آماده کردن کارها!
💡به دلم افتاد من امامک؟! پیرو کیستی؟! مگر پیامبرت به ابن مظعون نفرمود: «أما لک بی أسوة»؟ً! از کجا معلوم چنین عزلتی به سود تو باشد. چیزی که در کتب اینها پیدا نمیشود صله رحم و اینگونه احکام نورانی است که گویا از افق حکیمی برتر توصیه میشود.
💭با خودم گفتم اینها در بهترین حالت مانند متخصصین قلب هستند که فقط از منظر کار خودشان و مقداری که دانش دارند توصیه ای میکنند. ولی امامان تو هم پدر جدّ تخصص قلب را دارند و هم به شکل میان رشته ای همه ی تخصصهای دیگر ابعاد انسان و عالم وجود را دارند.
✋نکند قلب را درمان کنی چشم را هم کور کنی؟! این همه روایات در باب صله رحم پس چه میگوید؟! پیرو آل عبایی یا آل فلسفه و عرفان؟!
📖«أُوصِي الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِي وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَنْ يَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْهُ عَلَى مَسِيرَةِ سَنَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ»