👈گویا مثلا یک دفعه همه اهل دنیا و راحت طلبی شدند یا همه کینه داشتند و فرصتی برای ابراز پیدا کردند و ... . انصافا اینگونه بحث به خوبی همه ی واقعیّت نیست و این مقدار از بیان قانع کننده نیست. در جای دیگری به شکل تفصیلی به این بحث پرداخته ام. 👈ظاهرا اوّلین تقریرهای مشهور در دانش کلام از سوی جامعه ی شیعه در تبیین علل انحراف که باعث استبعاد سنگینی در فضای عامّه شد توسّط هشام بن حکم در فضای کلامی آن روزگار ارائه شد که تحقیق آن را به مجال دیگری میسپارم. 👈از آن طرف علمای اهل سنّت هم دقیقا از همین جهت شروع به استبعاد و انکار کرده و انحراف امّت اسلامی را با توجّه به ابعاد اخلاقی و عقیدتی امری غیر قابل باور میدانند. در هر دو طیف کما بیش، از آن ماهیّت سیاسی مسئله کمتر بحثی عالمانه شده است. 🔹حقیقت آن است که وقتی ما از موضوع کلانی به نام امّت و جامعه و نوع کنش آنها در لحظه ای حساس مانند بیعت با خلیفه صحبت میکنیم اساسا باید بدانیم وارد عرصه ای دیگر و دنیایی دیگر از روابط و تحلیلها شده ایم. وارد جامعه شناسی و سیاست شده ایم! باید با ابزار مناسب خودش آن را تحلیل کنیم. 👈اگر کسی سیاسی نباشد اساسا نمیتواند درک صحیحی از تاریخ اسلام و تحلیل درستی از عوامل انحراف امّت داشته باشد. اصلا یکی از تفاوتهای امام راحل با دیگران در استنباط آسان ولایت فقیه همین سیاسی بودن ایشان بود. راحت آن دلالتهای سیاسی پدیده ها و گزاره های دینی را درک میکردند طوری که به تعبیر خودشان در کتاب ولایت فقیه تصور مساله برایشان بداهتا تصدیق را می آورد. ✔کسی که سیاسی باشد میداند اصلا بحث بر سر میزان دینداری آحاد امّت و وفاداری آنها به اسلام و تمایل واقعی اکثریت آنها و اخلاص و مجاهدت صحابه و یا عقاید و اخلاقیّات آنها که نیست! اینها آدرس اشتباه برای رمزگشایی از سرّ انحراف امّت اسلامی است. 🔹از دیرباز هم حکما به خوبی در مباحث خود این حقیقت را گوشزد کرده بودند که وقتی با جامعه و عرصه کنشهای جمعی مواجهیم اساسا با دنیای جدیدی مواجهیم که عرصه ی یکه تازی خطابه و اقناع عمومی است. از همین رو در کتاب ریطورقا یا همان خطابه به شکل زیبایی ابزارهای منفعل کردن انسانها را توضیح داده بودند. 👈اینکه چطور میشود یک جامعه را با یک سخنرانی و چرخاندن زبان توسّط نخبگان فریب داد یا هدایت کرد! از همین روست که مهمترین عنصر رئیس جمهور را خطیب بودن او میدانستند! 👈اگر کسی خوب جامعه را بشناسد و احکام آن را بداند تصدیق این نکته برایش چندان دشوار نیست که میشود یک جامعه را یکدفعه مخصوصا در زمان خاصی فریب داد! برای یک سیاستمدار این امر بدیهی است که جامعه قابلیّت فریب خوردن را دارد! مخصوصا در زمانهای حساسی مانند زمان انتقال قدرت. اصلا امر غریبی نیست. 👈به خاطر همین است که از دیرباز معروف بوده که اساسا عرصه ی سیاست عرصه ی عوام فریبی و نفاق و ریا است. ✔شخصی که با عالم سیاست آشنا نباشد گمان میکند عامل تعیین کننده در تحوّلات تاریخ، عقیده یا اخلاقیّات اکثریت است! در حالیکه برای یک انسان سیاسی پدیده ای به نام «اکثریّت اقلّیت» کاملا شناخته شده است. یعنی اگر اکثریتی سیاسی نباشند اساسا ابزاری در دست سیاستمداران شده و اقلّیتی بیش نیستند و عمده، بازی گری آن نخبگان سیاسی است که آنها را چطور در خدمت خود بگیرند! 👈از این رو وقتی تشخیص دادیم در جماعتی بلوغ سیاسی رخ نداده و سیاست ورزی و آگاهی اجتماعی در آحاد نفوذ نکرده، به راحتی میتوان حدس زد در واقع مسأله ی قدرت در پشت پرده ها و محافل مخفی در حال رقم خوردن است. ✔از اینجاست که پدیده ای به نام لابی های تاریخی و پچ پچ های تاریخ ساز و آن سوی تاریخ و آن روی تاریخ برای اهل بصیرت خیلی برجسته میشود! 👈تا این مسأله برای ما روشن نشود که اساسا مسأله جامعه و قدرت و اعتماد عمومی و انتقال قدرت چقدر به شکل عمیقی وابسته به عناصر سیاسی است نمیتوانیم به شکل واقعی وارد عرصه ی فهم تاریخ اسلام بشویم. مسأله مردم و صحابه که نیستند! مسأله ماجرای نبرد هارون ها و سامری ها است! 👈تدبر در تاریخ اسلام نشانگر آن است که عمده اشکال در همین سیاسی نبودن مردم بوده است. خیلی راحت فریب اهل نفاق را میخوردند و اولیاء الهی تنها می‌ماندند. 🔹باید سنخ قضایای سیاسی و منطق حاکم بر عالم سیاست را درک کنیم تا سرّ بسیاری از امور را بفهمیم. تا اینکه بدانیم گناه و توبه ی جامعه و آن لحظات حساس تحوّلات اجتماعی از چه سنخی است. تا بفهمیم حرکتهای سیاسی ماهیتش چطور است و جنبش سازی اجتماعی و فریب افکار عمومی چگونه است و روش پاسخ به آن چگونه و اینکه چطور میشود شخصی چند روز پیش در اوج عزّت باشد و چند روز بعد طوری دیگران جامعه را فریب دهند که دیگر اصلا نتواند به آن حالت قبل برگردد! تفاوت غدیر تا سقیفه را راحتتر میتوانیم درک کنیم. ⬇⬇