باسمه تبارک و تعالی (۹۰۸)
«نکاتی طلبگی پیرامون اصالت ظهور»
«مغالطه ی خلط میان منطق فصاحت و منطق فهم»
«تفاوت میان اصالت ظهور بالمعنی الاعمّ و اصالت ظهور بالمعنی الاخص»
🔹در جمع برخی طلاب محترم صحبتهایی در زمینه ی علوم ادبی بیان میکردم. بعد از آن برخی از عزیزان پرسشهایی هم داشتند و پاسخهایی میدادم. به ذهنم خطور کرد بخشی را بیان کنم شاید برای مباحثه مناسب باشد.
👈اگر بخواهم طرح بحث کنم اینگونه عرض میکنم که اگر کتابی مثل تفسیر مجمع البیان طبرسی یا البحر المحیط ابوحیّان و یا از این اواخر روح المعانی آلوسی را دست بگیریم و سپس وارد تفسیری مانند المیزان شویم با یک تحوّل بسیار سنگین در کیفیت مواجهه با علوم ادبی در تفسیر متن مواجه میشویم.
👈مفسّرین سابقا کما بیش برای فهم معنای آیات از راه بررسی قواعد ادبیات عربی وارد میشدند و سعی میکردند آنچه میفهمند را از طریق نزدیکترین قاعده ی ادبیاتی تبیین کنند. گویا از ورای حجاب نسبتا غلیظ قواعد ادبیات عربی میخواستند معانی آیات را درک کنند.
👈از همینجاست که مخصوصا به خاطر پیش فرض کامل بودن ادبیات موجود معمولا فهم آیات به این قواعد ادبی و بررسی های ناظر به آن تقلیل یافته و به آنها تأویل میرفت. تفسیر به میدان جنگی برای تنازع قواعد و بررسی های ادبی میان آنها تبدیل میشد.
👈در این دوره اگر هم از چیزی به نام لزوم اخذ ظواهر یاد میشد عمدتا منظور آنها پرهیز از تأویل به معنای ترجیح تطبیق قاعده ی قوی تر و نزدیکتر به ادبیات و نزدیکتر به فهم به جای قاعده ی دورتر بود. نه اینکه منظورشان نوعی اصالت دادن به تبادر با قطع نظر از بررسی آن در آینه ی قواعد ادبی باشد.
⬇