باسمه تبارک و تعالی (۱۰۱۰)
شرحی بر آیه ی شریفه: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِير»
🔹ما معمولا تا سرمان نیاید یاد نمیگیریم! عقلمان در حسمان است! گاهی هم میگوییم: «بگذار خودش تجربه کند تا بفهمد!» زندگی اکثر انسانها را وقتی میبینی متوجّه میشوی چندی دیگر سرشان به سنگ خواهد خورد! مسیرشان بن بست است! ولی چرا باز میروند؟!
🔸این خصلت راه انسان را طولانی میکند! گاهی او را به هلاکت می اندازد. بگذریم از آنها که حتّی در این مدرسه هم شاگرد تنبل اند! باید چند بار به سرشان بیاید تا درس بگیرند! آیا راه دیگری نیست؟! راهی که دیگر منتظر نباشیم تا چیزی سرمان بیاید تا یادش بگیریم!
1⃣یکی آن است که در کودکی نمونه ای از چیزها سرمان بیاید. سرّ تأکید بر بازی و فراهم کردن آزادی برای کودکان همین است. در بازیها خیلی از حقیقتها و مهارتها را می آموزیم. به بچه ها فرصت بازی بدهیم. بزرگی دیگر وقت بازی و تجربه نیست.
2⃣دیگر اینکه از تاریخ و تجربه و مشورت و نصیحت دیگران بهره ببریم فان السعید من وعظ بغیره. منتظر ننشینیم تا سر خودمان هم بیاید. واقعا برایمان تجربه ی دیگران مهم باشد.
3⃣دیگر اینکه با عقلمان حس کنیم. پیش بینی کنیم. عقل و تربیت عقلی وقتی قوی شد آینده ها را مانند امر محسوس برایمان نشان میدهد. آینده را میبینیم و سرمان به سنگ میخورد و برمیگردیم.
🙏ولی کاش به حرف خدا و اولیاء خدا گوش میکردیم! کاش لااقل دیگر وقتی آثار بد کارهایمان هویدا شد توجیه نمیکردیم! کاش وقتی سرمان به سنگ خورد قبول میکردیم. ضرورت استغفار و توبه برای همین است. تا توجیه نکنیم و برگردیم.