👈اهل بیت علیهم السلام در مورد نواصبی که نصبشان از روی جهل است با بزرگواری و رحمت برخورد میکردند که اوج این حالت را در روایت معروف امیر المؤمنین در مورد محاربین خودشان سابقا در
بذل الخاطر ۱۱۸۸ بیان کردیم که: «هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَيْنَا».
👈حکایات این نوع مواجهه با برخی شامیان و حتّی برخی سادات دیگر و مانند آنها مشهورتر از آن است که نیاز به ذکر باشد. حساب اینها را با شیاطین و حسودان و مستکبرانی مانند معاویه صفتان را جدا میدانستند.
👈از همین رو خوارج در زمان امیر المؤمنین علی علیه السلام که بارزترین مصداق دشمنی با ولیّ خدا و نصب را از خود نشان داده و حتّی بر حضرت شوریده و شمشیر کشیدند حضرت در موردشان میفرماید بعد از من متعرّضشان نشوید!
👈اینها از روی جهالت است نه از روی عناد و استکبار؛ معاویه را دریابید؛ و از همین رو بود که این خوارج با معاویه هم دشمن بودند: «
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَه»
♦
«نقدی بر صاحب حدائق و صاحب جواهر رحمه الله علیهما در زمینه مراد از مستضعف و ناصبی»♦
اینها را گفتم تا یک نکته را تذکّر بدهم. مرحوم صاحب حدائق در بحث دفع زکات فطره به مستضعفین بحثی را مطرح کرده که نقطه عزیمت خوبی برای ورود تدریجی به بحث تلقّی فقها و متکلّمین شیعه در زمینه استضعاف است. البته این بحث سر درازی دارد ولی شاید مقداری وارد آن هم بشوم. مرحوم صاحب حدائق به این نظر مایل است که نمیشود زکات فطره را به اهل سنّت داد. بعد با این مانع مواجه میشود که خب اینها مستضعف هستند و نباید اشکالی داشته باشد. چرا؟ چون آنطور که صاحب حدائق بیان میکند در روایات اهل بیت علیهم السلام به شکل مستفیضی این مضمون نقل شده که مردم را به شکل کلّی میتوان به سه دسته مؤمن، کافر و مستضعف تقسیم کرد! اساسا دعوای اصلی بشر بین دو دسته ی مؤمن و کافر است و اکثریّت بشر در این وسط مستضعف هستند.
👈در اینجا صاحب حدائق میگوید کافر همان منکرین ائمه علیهم السلام هستند که به آنها ناصبی هم گفته میشود. ولی مستضعفین بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام در نگاه صاحب حدائق همان مرجئین لأمر الله هستند که بر اساس برخی روایات آنها هم بهشتی میشوند چون انکار و نصبی نسبت به ائمه علیهم السلام نداشته اند: «
ويفهم من بعض الأخبار أنهم يدخلون الجنة بعفو الله من حيث عدم انكارهم الإمامة ونصبهم»
👈در نگاه صاحب حدائق چنین مستضعفی مسلمان است و احکام جواز نکاح و توارث و طهارت و حق اموال و دماء بر آنها جاری شده و حتّی در آخرت هم اهل بهشت میباشند. یعنی در نگاه ایشان نه کفر دنیایی دارند و نه کفر آخرتی! از اینجاست که اگر مؤمنی نیافتیم که به او زکات فطره بدهیم بعید نیست که بتوان به چنین مستضعفی از مسلمین زکات فطره داد.
👈ولی در اینجا مرحوم صاحب حدائق یک جهش عجیب دارند! تا اینجای داستان خیلی خوب بلکه بهتر از بسیاری دیگر از علما از مجموع روایات اهل بیت علیهم السلام برداشتشان را بیان کرده بودند. ولی از اینجا به بعد میگویند ولی به نظر من اساسا بعد از عصر اهل بیت علیهم السلام دیگر مستضعفی باقی نمانده چون جریان امامت معروف شده و بر اساس روایات «من عرف الاختلاف فلیس بمستضعف» اینها دیگر باید در زمره ی کفّار و اهل نصب گنجانده شوند!
📖
«إلا أن هذا الفرد من الناس في هذه الأوقات الأخيرة بعد عصرهم ( عليهم السلام ) وما قاربه من ما لا يكاد يوجد لاشتهار صيت الإمامة والخلاف فيها بين الأمة»
⬇⬇⬇⬇