باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳۵)
«حکمتی توحیدی از یک درویش»
🔹بنده خدایی که حالت درویشی داشت نیازی پیدا کرده بود. اسبابش به توفیق الهی مهیّا شد تا به آن چیزی که دوست داشت برسد. برایم این حالت توحیدی اش در نسبت دادن امورات به خداوند متعال جالب بود. این کمک بزرگی که به او شد را هم واقعا از خدا میدید.
🔸از یکی شنیدم این شخص اصلا به طبیب مراجعه نمیکند! عجیب معتقد است خود خدا باید شفایش بدهد. مریض که میشود شب تا صبح گریه میکند و عبادت میکند تا خوب شود!
🚫البته یک عیب بزرگی هم داشت. اینکه حتّی یکبار هم تشکّر نکرد! حالش این بود که اصلا تو که هستی تا از تو تشکّر کنم؟! گویا بدهکار هم بودم!😀 هر چند این عیبش به من درس اخلاص میداد. اینکه «لَا تَلْتَمِسْ مِنْ غَيْرِكَ شُكْرَ مَا أَتَيْتَ إِلَى نَفْسِك» اصلا او کیست که بخواهد تشکر بکند یا نکند! و من کی هستم که بخواهم تشکر بشوم یا نشوم!
🚫ولی نقصی برای این شبه دراویش هم بود. این نظام اسباب هم حساب و کتاب دارد. عدم توجّه به آن یا زیر سر جهل است یا تکبّر! این کجا و آن توحید جامع زین العابدینی کجا که فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ أَشْكُرْهُ»
🔹در هر حال از این حالش خیلی خوشم می آمد. شنیدم در قدیم درویشی با کشکولی بزرگ بر دوشش در شهر راه می افتاد و دائم این را زمزمه میکرد: «سگ کی باشی که بدی؟! سگ کی باشی که ندی؟!»
🔸حالا رکاکت تعبیرش بماند ولی اگر با تشکّر از اسباب همراه شود فهم عمیقی است. سعی کنیم فقط خدا را در این فقر و ثروتها و بیماری و صحّتها و شکست و پیروزیها ببینیم. گویا با خدا تنهای تنهاییم.