#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿
با شوهرم برای اولین بار رفتم ادکلن بخرم
تو عقد بودیم و هنوز تعارفی
بعد از تست کردن چندتا ادکلن
فروشنده یه جعبه کوچولو گذاشت روی میز
شوهرم باز کرد سمت من گرفت
منم دیدم دونه ها قهوه هست گفتم ممنون من نمیخوام😊
فذوشنده نمیدونم چرا یهو روشو کرد اونطرف و ریز میخندید😏
شوهرم از خجالت سرشو انداخت گفت بو کن خانوم ، اینا واسه اینه بوهارو تشخیص بدی
برا خوردن نیست😒
خب نمیدونستم چکار کنم😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿