چهار. شما همانی بودید که باید. آن‌قدر جای درستی ایستاده بودید که دلم شور می‌زند بعد از این، کسی هست به این شایستگی روی صندلی وزارت بنشیند؟ ننشسته بودید که اصلا. همین که آمدید شما را توی این کشور و آن کشور، وسط عقد قرارداد و فشردن دست همکاری و درحال میزبانی دیدیم. خودتان خوب‌تر می‌دانید، قبل از شما وزارت که اینطوری نبود. وزیرها یک لبخند از غرب می‌دیدند وا می‌رفتند. قبل شما ، آقای وزیر و رئیس جمهور سفر خارجی می‌رفتند توی دل‌ ما رخت می‌شستند که همین حالاست ضعف بروند از فلان کلمه‌‌ی مکرون و اوباما و بهمانی . که باز باید خار شویم توی جهان. انگار که همه‌ی کشورهای جهان مرده‌اند جز آن قبیله‌ی مستکبری که الّا و لابد ، باید غش کنیم توی بغل‌شان. روی موشک‌ها چیزی نباید می‌نوشتیم، اصلا موشکی نباید رو می‌کردیم، فعالیت هسته‌ای نباید می‌داشتیم جز با اجازه‌ی ارباب‌ِ بزرگ، آمریکا. من خوب آن قهقهه‌های وسط ایالات متحده یادم هست که تا ته دلم را می‌سوزاند. خوب یادم هست وزیر ما را هیچی حساب می‌کردند. و یادم هست چه کلاه گشادی سرمان رفت با برجام. توی ذهنم صدای مسلط به زبان انگلیسی کسی حک شده که بلد نبود با دنیا حرف بزند اما ادعا می‌کرد بلد است. شما اما خوب بلد بودید عزیزکرده‌مان کنید. که کسی اگر خواست اسم ایران را ببرد مراقب باشد تپق نزند، تن صداش را بیاورد پایین و با احترام تلفظش کند. خوب توی سکوت جهان، کلمه‌ی غزه را فریاد کردید. خوب حق همسایگی را برای همسایه‌ها به جا آوردید. کنارمان ایستادید وقتی خواستیم غنی‌سازی اورانیوم را افزایش دهیم. اصلا شما کنار هرکسی توی جهان ایستادید که سربلندی این خاک را می‌خواست. حالا آقای وزیر، مسئولین بلندپایه‌ی هفتاد کشور توی تهران آمده‌اند کنار تابوت تو بایستند، صدای‌شان را وصل کنند به صدای میلیون‌ها ایرانی و بگویند: زود بود، حیف که رفتی.