📒رمضان بازی! وقتی بچه بودیم، نزدیک عید که می‌شد ما را به حمام می‌فرستادند. چندتا بچه بودیم، بدجنس و بازی‌گوش. گاهی سه ساعت در حمام می‌ماندیم. آن هم حمام‌های قدیمی که خزینه داشت. همدیگر را می‌زدیم و پوست همدیگر را می‌کندیم و صاحب حمامی چند بار ما را دعوا می‌کرد! بعضی وقت‌ها هم بیرون‌مان می‌کرد ولی وقتی می‌آمدیم خانه، پشت گوش‌ها و پاهامان همه کثیف مانده بود. مادر ما هم که خیلی دقیق بود، پشت گوش‌ها و آرنج‌ها را نگاه می‌کرد و می‌پرسید: این‌ها چیه؟! ما را تنبیه می‌کرد و گریه می‌کردیم! ما حمام رفته بودیم اما بازی کرده بودیم! در مقام تطهیر نبودیم. رمضان‌ها آمده و رفته اما ما لعب به رمضان داشته‌ايم. جدی نبوده‌ايم. ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است بعضى وقت‌ ها ابرى مى‌ آيد، امّا نمى‌ بارد. برق مى‌ زند، امّا نمى‌ بارد. فرصت‌ ها را مى‌ دهند، امّا ما بهره نمى‌ گيريم. رمضان‌‌ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چرك‌‌ها چيزى برايمان باقى نمانده است. 📒کتاب اخبات/ عین‌صاد(علی‌صفایی)/ نشر لیله‌القدر 🆔 @bibliophil