بسم الله الرحمن الرحیم
||
#استاد_در_بیان_دیگران ||
||
#دست_شفا_بخش ||
🔸من خاطرم هست یک سفر عمرهای در خدمت ایشان بودیم؛
🔸(قبل آغاز این سفر) یک اتفاقی برای من افتاده بود که یک سرگیجهی خیلی عجیبی داشتم، بطوری که با خودم میگفتم دیگر نمیتوانم این سفر را بروم؛ ولی خب چون ثبت نام کرده بودیم حیفم میآمد با حضور ایشان (حضرت استاد) من نتوانم این سفر را بروم.
🔸 با همان وضعیت نابسامان و ناجوری که داشتم که دکتر هم توصیه کرده بود که من تحرک نداشته باشم، ولی من با همان وجود حرکت کردم و رفتیم.
🔸 وقتی به سالن فرودگاه رسیدیم، ایشان (حضرت استاد) هم که از مریضی من خبر داشتند و همانطور که نشسته بودیم و منتظر برای سوار شدن در هواپیما، این دستشان را گذاشتند پشت سر من، این قسمتی که دکترها میگفتند این قسمت مخچه باعث شده که این سرگیجه ایجاد شود، همانطور که نشسته بودیم آهسته سوره حمد را خواندند.
🔸 این را به جرأت بگویم که ما رفتیم مکه و برگشتیم و سفری لذت بخشتر و بهتر از این سفر برای ما اتفاق نیفتاد.
🔸میخواهم عرض کنم که یک دست شفا بخشی ایشان داشتند.
______
خاطره یکی از دوستان حضرت استاد