بهار ۱۳۶۶ بود. آخرین روز که می‌خواست بره جبهه گفت مامان بیا باهم یه عکس بگیریم! گفتم پسر! من سر زمین کشاورزی بودم لباسم داغونه؛ فردا متاهل شدی این عکس و زنت می‌بینه بهم می‌خنده ها !!!! گفت کی جرات داره به مادر من بخنده. هر کس هست پدرش رو در میارم😁. خلاصه عکس رو گرفتیم و یوسف فرداش رفت جبهه و تو عملیات کربلای ده ماووت سرش بر اثر اصابت ترکش قطع شد و به‌شهادت رسید و امروز من موندم و همون عکس یادگاری با پسرم‌. . 📩 تو وصیتش دو بیت شعر نوشت: اگر باشد قرار آخر بمیرم نمی‌خواهم که در بستر بميرم دلم خواهد سرم از تن شود دور در این ره چون حسین بی سر بمیرم . به‌یاد بسیجی شهید یوسف رضا رضایی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا ... شادی روحش صلوات. . https://eitaa.com/bisimchi10