سلام رفقاا!✋🏻
🏀دو روزه که فکر و ذهنم درگیره.😵💫 نمیدونم باید چه تصمیمی بگیرم. آخه دیروز توی مدرسه، اتفاق مهمی افتاد. وقتی داشتیم بسکتبال بازی میکردیم، دیدم احمد یه گوشه نشسته و داره فکر میکنه.
🏀احمد عاشق بسکتباله. کم پیش میاد توپش توی سبد نیفته. ولی وقتی نیومد بازی، فهمیدم خیلی ناراحته. نمیتونستم به احمد بیاعتنا باشم. خودم رو از بازی کنار کشیدم تا بیشتر فکر کنم. نمیدونستم برم سراغ احمد و حالش رو بپرسم یا بهش اهمیت ندم...
🏀آخه میدونید بچهها؟ من اصلاً با احمد دوست نیستم و علاقهای به دوستی با اون ندارم. بین خودمون باشه... احمد قلیون میکشه و من از بوی قلیون بدم میاد.
ولی بالاخره تصمیم گرفتم برم جلو و حالش رو بپرسم.
🏀بهش گفتم: «احمد! میای بریم بازی؟ اگه حریفم نباشی، بازی مزه نمیده!». احمد گفت: «محمد! تو ریاضیت خوبه. بهم یاد میدی چطوری ریاضی بخونم؟ حیفه که نتونم یاد بگیرم.».
🏀از پیشنهاد احمد جا خوردم. ازش یه کم وقت خواستم تا به پیشنهادش فکر کنم. الان دو روز گذشته، ولی...
این داستان ادامه دارد...
#رفیق
☄️کانال واحد نوجوان مؤسسه مصاف (برنا پلاس)
🔗
تلگرام |
ایتا |
سروش |
اینستاگرام |
توییتر
☄️
https://eitaa.com/borna_pluss