مثل هرروز صبح بیدار شدم و بساط صبحانه رو آماده کردم.🥗☕️ دوتا پسرهای بزرگ چند روزی بود برای شاگردی می‌رفتن میوه فروشی کنار خونه که آشنا بود. برای همین باید صبحانه می‌خوردن و می‌رفتن سر کار! 😅 بعد از جمع و جور کردن و رفتن بچه‌ها، دوتا کوچیکا شروع کردن بهانه گرفتن که حوصله‌مون سررفته، داداشها نیستن بیا با ما بازی کن!😩 (اصصصلا حوصله‌ی بازی با بچه‌ها رو ندارم ترجیح میدم براشون هم‌بازی بیارم ولی خودم هم‌بازی نشم!😂) خلاصه مجبور شدم یکم باهاشون بازی کنم تا سرگرم بشن. 🙂 یکم که مشغول شدن، رفتم یه زنگی به مادرم بزنم و حالشون رو بپرسم، که یهو گفتن: راستی خبرو شنیدی؟! خیلی عادی گفتم نه! چه خبری؟ امروز وقت نکردم تلوزیون ببینم و سر گوشی برم. 🤔 گفتن: اسماعیل هنیه رو ترور کردن اونم تو تهران!!! 😱😱 انگار دنیا دور سرم می‌چرخید.🤯😑😵‍💫 انگار دیگه نمی‌شنیدم چی می‌گن. احساس خلا می‌کردم. دوست داشتم زمین دهن باز کنه از شرم برم توش.😭 نامردا مهمان ما رو زدن...❤️‍🔥 چشممون به وعده‌ی صادق هست که "انّا مِنَ المجرمینَ مُنتقمون" از تـــــه قلبم امیدوارم انتقام خون این شهید، محو اسرائیل از صفحه‌ی روزگار باشه ان‌شاءالله. 🤲💔 🎈 ☕️ @cafe_taamol ツکافه تخصصی تعامل✿