#رمان_آنلاین_تمام_قلب_تو
#قسمت_104
زنگ خونه به صدا در اومد کیارش از تو پذیرایی آومد بیرون و دکمه آیفون و که کنار در بود فشار دآد و در خونه رو هم باز کرد بعد چند ثانیه پسر جووونی 3 تا حعبه پیتزا با یک پلاستیک مخلفات دستش بود آومد داخل کیارش جعبه ها رو ازش گرفت و پول و بهش دآد و پسر رفت برگشت چشمش به من خورد لبخندی زد و گفت :
_ بفرمایید شام
دنبالش رفتم توی آشپز خونه و پشت میز نشستم آرشام هم بعد چند دقیقه آومد بازم بدون حس و خونسرد..
@caferoooman
نویسنده:یاس
ادامه داره......