حتما تو هم به من فکر می‌کنی، حتما تو هم دلت برای من تنگ می‌شود، حتما تو هم شب‌ها که به ماه و ستاره‌ها نگاه می‌کنی یاد من می‌افتی، حتما تو هم به اشتیاقِ اینکه من دوستت دارم، عمیق‌تر می‌خندی، بیشتر تلاش می‌کنی و دلایل محکم‌تری برای زیستن داری. حتما تو هم دل‌ خوشی به اینکه در جهان دیگری کنار منی. حتما تو هم هرکجا که حس کردی دوست نداشتنی و تنها و غمگینی، آغوش مرا تجسم می‌کنی و لبخندهای مرا تجسم می‌کنی و صدای مرا که می‌گویم: «دیوانه! به درَک که نمی‌فهمند تو چقدر بی‌نظیری، من که دوستت دارم!» و آرام می‌گیری. حتما تو هم دلت می‌خواهد تا آخر عمرت به من فکر کنی و بی‌هیچ تظاهری دوستم داشته‌باشی. حتما تو هم آخرین پناهگاه انتزاعی‌ جهانت منم.