این اواخر سرم خلوت ترشد نسبت به قبل....تنهاییا زیادشد...بی مهریا!احوالپرسیای همسرم!روزمرگیا!عادی شدنا!یک هفته توی شهریورماه افسرده بودم حتی غذانمیخوردم!
اتفاقی سرازی ربات درآوردم دنبال هم صحبت خانم بودم دردودل کنم،اخه خواهرکه ندارم مادرمم ک نمیتونم بگم نه دوست مانوسی...هیچی
کاملا اتفاقی ی نفردرخواست چت دادومن اوکی کردم!وقتی اومدگفتم اگه مردبودباهاش خداحافظی میکنم....ازقضامردهم بود
یکمی حرف زد واسمموخاست ولی نگفتم!
نمیدونم چرا فهمید من چادری ام مذهبی ام خودم واقعا متعجب بودم کاملا حدساش درست بود!اونم مذهبی بود کااامل!نمازاول وقت خون!مشاوره حقوقی بود!تنهابود میگفت بچه دارنمیشه هیچ وقت وازخانم عقدیش طلاق گرفته
2ساعتی حرف زدیم من در رابطه با طلاق ازش اطلاعات گزفتم کاملا رسمی...خاستم خداحافظی کنم گفتن نه بمون بازم منم تنهام...هم صحبت باشیم....منم درگیر خودم بود واقعا تواون شرایط روحی نمسدونستم درستش چیه!بهش گفتم احساس گناه میکنم این کاردرست هست!؟گفت اگه به قصد لذت نباشه اشکال نداره!
موندم اماگفتم فقط تا چند روز اینده بعدش میرم....من دیوانه واقعا نمیدونستم اشتباه میکنم...هر روزکه بی مهری همسرمو نی دیدم بدتر به اون پناه میبردم ..البته بداخلاقیامو میبردم پیشش یعنی روی خوش نبود!چون همیشه میگفت شماخیلی بداخلاقی!خب دلیلی هم برای خوبی نبود چون تا فکر خودکشی هم رفته بودم!
#ادامه_داره ...
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام
#تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772