🕊یاد و خاطرهی یک شهید🥀
#سیره عملی شهدا
بند هفت، هفت تا اتاق داشت و يك سالن بيست متري. جا نبود. دو طرف راه روي دومتري را هم تخت زده بودند. تخت هاي سه طبقه ي آهني كف چوبي، با يك پتو كه هم زيرانداز بود، هم بالش، هم روانداز.
تازه واردها بايد روي زمين مي خوابيدند. تخت مال سابقه دارها بود. عبدالله شب ها جايش را مي داد به يكي از تازه واردها. مي گفت نصفه شب كه مي خواهد از تخت بيايد پايين براي نماز، سر و صدا مي شود. اما روزها جاش طبقه ي سوم تخت بود. مي نشست آن بالا و كتاب مي خواند.
يادگاران، جلد 5 كتاب شهيد عبدالله ميثمي ، ص 23
بـ وقتـ شهـدا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
کپی آزاد است.
┏⊰✾✿✾⊱━─━┓
@dadashebrahim2
┗━─━⊰✾✿✾⊱┛