مطمئن باشید که مملکت 90 میلیون با 300 تا نماینده پیش نمیره. این نماینده های رسمی جای خود اما باید مردم بیان وسط میدان و ده ها هزار نماینده در میانه های جامعه پیدا کنند. یعنی صحنه رو گسترش بدن. حکومت رو توسعه بدن در میان خودشون. منتظر رسمی شدنش هم نباشند. خلاقانه وارد صحنه بشن تا افرادی نتونند قدرت اونها رو جمع کنند و بریزن تو خورجین خودشون. نباید شب انتخاباتی باشیم. حلقه های گفتگو تشکیل بدیم در تمام مدت سال و دوره. همیشه نمک انتخابات در زندگیمون باشه بدون اینکه شلوغش کنیم و حرص و جوش بخوریم و عصبانی بشیم و اذیت کنیم خودمون رو. فقط آگاهی و مهارتمون رو بالا ببریم و بخشی از مسائل رو حل کنیم. اگر وارد جریان مسائل شدیم اون وقت میدونیم از مسئول چی باید بخوایم. وقتی فهمیدیم چی باید بخوایم مسئول نمی تونه ما رو بپیچونه. وقتی نتونست بپیچونه آدم درست میاد پای کار. چون می دونه که کار دستمون هست و می فهمیم داره چکار می کنه. ولی اگر مردم همیشه کلی گویی کردن، مطالبات متناقض داشتند. غیرممکن ها رو طلب کردن. خوب آدم قالتاق می فهمه که ما نمی دونیم اصلا چی می خوایم و چجوری باید حلش کنیم. میاد خودش رو قاطی بازی میکنه و رأی میگیره. در واقع گولمون میزنه. کو آدم صادقی که ببینه ما چپ و راست می زنیم و بیاد صادقانه بگه و خطر طرد شدن و نشنیده شدن رو به جون بخره؟!