تمدن غرب یکی از مثالهای تمدنی است که نظام فرعون نماد آن است. ملت ایران به رهبری امام خمینی انقلاب کرد و حکومت طاغوتی را برانداخت. این به معنای از بین رفتن نرمافزار طاغوت از تمام اضلاع و اجزاء ملت نبود. هیچ وقت تمایلات نفسانی در یک انسان نمیمیرد. بلکه میتواند به کنترل درآید. در جامعه نیز چنین است. تمایلات نفسانی همان سلولهای زنده استبداد و خودرأیی و دیکتاتوری و استکبار است. که وقتی به صورت مجتمع و هماهنگ درآید تبدیل به یک نظامواره طاغوتی و استبدادی و فرعونی میشود که لاجرم تمایل به استخدام یک سازمان دیکتاتوری برای اداره خود دارد.
خب در چنین جامعهای انسان به عنوان کارگر جریان طاغوت شناخته میشود. انسان موجودی سرمایهساز است. حالا که چنین است، مرد بخشی از این کارگری را متناسب با خصوصیات وجودی خود تقبل میکند و زن بخشی از آن را. اما طبقه حاکم طاغوتی به انسان تا جایی نیاز دارد که امکان دستدرازی به قدرت او را نداشته باشد.
پس باید به گونهای تربیت شود که از نظر کمی و کیفی تسلیم طاغوت باشد. یعنی انسانها به منزله رباتهای زنده هوشمندی هستند که خواستههای طبقه مستکبر را انجام میدهند. نوعی بردگی اما در ترکیبات و ترتیبات مختلف. اگر زن به حکومت طاغوت درآمد؛ آنگاه مرد دچار استضعاف مضاعف خواهد شد. از سویی نسلش تحت مدیریت طاغوت است. اینکه باشد یا نباشد. اینکه اگر تصمیم به بودن گرفتند، چگونه انسانی باشد. با چه افکار و عقاید و رفتاری باشد.
ملتی که زن در آن به کارگری کشیده شود و تبدیل به مهره طاغوت شود کت بسته تسلیم آنان است.