در سالهای اخیر شعار زن، زندگی، آزادی توسط جریان نفاق و تفرقه انعکاسی جهانی یافت تا جامعه ایران را بدرد و ببلعد.
این جریان دقیقا در خلاف جهت شعار خود حرکت میکند. اساسا زن و زندگی و آزادی مقصد این جریان نیست. ابزار این جریان است. کمتر کسی است که نداند غرب و جریانات غربی اساسا از زن و زنانگی عبور کردهاند و آن را در بستر سود و فایده نقد نمودهاند.
زندگی نیز در تشدید ادبیات روزمرگی و کنده شدن از بسترهای تمدنی و تاریخی و غرق شدن در خودخواهیهای افراطی تبدیل به زنده بودن شده است و مسیر مردگی را پیموده است. انسانی که از درون متولد نمیشود، رشد نمیکند و با ذات خویش بیگانه است و تنها مصرف میکند و مصرف میشود و زباله میآفریند و زباله میشوند و اگر خوش اقبال باشد در چرخه بازیافت قرار میگیرد و باز در جریان مصرف مجدد احساس مفید بودن ساختگی موقتی پیدا میکند.
آزادی اما نایابترین موهبت است. در دنیای کالا شده مادی آزادی، تنها یک معنی دارد، از هم پاشیدگی و بینسبتی و بیشخصیتی و حیرت و حسرت و گم شدن.
یعنی به جای اینکه در ساختار زیست مادی مسئله آزادی حل شود، صورت مسئله آزادی، یعنی شخصیت انسانی پاک میشود.
حالا که انسان دوار بیتعلقی مضاعف و فزاینده شد، آن را آزادی تعبیر میکند.
این یعنی سقوط فرد و جامعه همراهش.
بزرگترین تهدید غرب در آینده نزدیک بیجامعگی است. نظامات مادی با تشدید مراقبتهای بیرونی و تقویت قید و بندهای مادی غیر انسانی، صورت پوچ جامعه را حفظ میکنند. تصویرهای ساختگی و مجازی توسط رسانهها، مردم را در یک توهم حاد فرومیبرد و چرخه تولید وهم و اشتباه را تکمیل میکند.
شدت مظاهر تنانگی در رفتارهای ضد انقلاب و فعالیتهای ضد سر، اتفاقی نیست. نتیجه فرایندی شرک است که با هجوم به سر، تن را به وعده پوچ ذهن جمعی و رهبری خودبسنده میفریبد و به جای تقویت بدنواره و به فعلیت رساندن سر و قلب در بدنه متکثر، سر را میبرد و بدن را در فرایند فساد و پوسیدگی و از هم پاشیدگی و مصرفشدگی در ارگانهای غیر انسانی و ضد انسانی رها میکند.
اگر مردمان ایرانزمین به سرعت هشیار نشوند و فریب منافقان را نیابند، با بزرگترین فساد تاریخ ایران مواجه خواهند شد. فسادی که پیش از این تجربه نشده است.
آزمونی بزرگ در راه است...