💠خسته از دین(بخش اول) 🖋علی زمانیان ♦️در این گفتار، منظور از دین، همان چیزی است که اجمالا آن را دین می نامیم، شناختی از آن داریم و درکی کلی و مجمل از آن به دست آورده ایم. در این تحلیل، به دین موجود یا دین اجتماعی پرداخته می شود. ⬅️وقتی در گفتار برخی از افراد و به ویژه در میان نسل جوان دقت می کنیم، با شبحی از یک پدیده ای مواجه می شویم که می توان نام آن را "خستگی از دین" نام نهاد. خستگی از دین، واکنشی است طردگرایانه نسبت به هر چه رنگ و بوی دین دارد. خستگی از دین، موضع کسانی است که دیگر نمی خواهند به این مقوله بیندیشند و یا با آن روبرو شوند. خسته از دین، دین را از اهمیت می اندازد و نسبت به آن بی توجهی می کند. ⬅️این نحوه از مواجهه ی با دین، اساسا از سر دشمنی و بدخواهی و نفرت نیست. خسته از آن است که دین را بار سنگینی بر دوش ناتوان خود می یابد به نحوی که یارای کشیدن اش را ندارد و نمی تواند در کشاکش زندگی و فراز و نشیب ها، همراهیش کند. آن که خسته از دین است، با دین سرستیز و جنگ ندارد، فقط مانده است با سنگینی و مزاحمت اش چه کند. با دین وداع می کند نه از سر بدخواهی، که از سر درماندگی و ناتوانی در حل و فصل مسایل و مصایبش. ⬅️گریز از دین، که در قالب هایی رفتارهایی چون بی اعتنایی، بی تفاوتی، بیگانگی و دور شدن از دین، نمایان می شود، نتیجه خستگی از آن است. دلائل این مسئله را در چند امر می توان جستجو کرد: 🔸۱)حجم سنگین حضور اولین و شاید مهمترین علت خستگی از دین، حضور حجیم و بسیار پررنگ تبلیغات، توصیه ها و نمایش دینی در همه ی زمان ها و مکان های مرتبط و نامرتبط است. رادیو و تلویزیون در تمام مدت شبانه روز و تمامی شبکه ها مشغول گفتگو و یا تبلیغ مباحت، معارف و یا مسایل دینی است. علاوه بر این ها، تبلیغات شهری سراسر مشحون از این نمایش ها است. بیلبوردها و تابلوها، و پرچم ها و تراکت ها و... از دین می گویند. رسانه ها سرشار از موضوعاتی است که به دین ارجاع داده می شود. چند ماه از سال و دهه های مختلف، درگیر مباحثی پرتکرار و سنگین از گفتارهای دینی و مناسک جمعی دینی است. در مدارس و محیط های آموزشی، انواع مراسم دینی که برگزار می شود. سخنرانی ها و نشست ها و میزگردها و ... همه از دین می گویند. از در و دیوار شهر دین می بارد. چند ماه از سال را مراسم و ایام عزاداری و نوحه سرایی در بر می گیرد. حضور بیش از حد مباحث و مناسک دینی، هیچ به معنای اثرگذاری بیش تر نیست بلکه تکرار و تکرار این مسایل، ضد خودش را تولید می کند. تبلیغات پرحجم و سنگین، شامه ی مخاطب را آزار می دهد و پس از آن است که مخاطب احساس می کند کاش جهان اش خلوت تر از این بود و در فضای زندگی اش سکوت بیشتری برقرار می شد. 🔸۲)ناسازگاری با زندگی از علت های بنیادین خستگی از دین، این است که دین را با زندگی شان سازگار نمی بینند. دین مزاحم که زندگی را به رسمیت نمی شناسد و با اجزاء آن سر ستیز دارد. دینی که با شادی و فرحبخشی دمساز نیست و چالشی بزرگ با موسیقی،‌ هنر و شادی دارد. تنش میان آن چه به منزله ی دین به جامعه معرفی می شود با هنر (موسیقی و سایر وجوه هنر)، تنش میان دین و شادی و همچنین تنش میان دین و زندگی روزمره، سبب می شود که دین، سایه ای سنگین بر آدمی تحمیل کند. خسته از دین است زیرا دین را مانعی برای زیستن خویش می یابد. وقتی دین با زندگی و رنگ هایش سازگار نیست، بتدریج، این دین است که از زندگی بیرون رانده می شود. رویارویی دین با آزادی و دموکراسی، یکی دیگر از این ناسازگاری ها است. دین ناسازگار با زندگی، دین خسته کننده ای است و مخاطب روی از آن برمی گرداند. نفی اش نمی کند اما با این دین راحت نیست. شکافی معنا دار میان باورهای دینی و زندگی اش احساس می کند. نه می تواند باورهایش را نادیده بگیرد و نه می تواند از زندگی امروزین دست بردارد. محکوم است در همین ارتباطات و مناسبات دست و پا بزند. 🔸۳)حجم سنگین باید و نبایدها فربه شدن فقه و سایه سنگین بایدها و نبایدها بر تمام مسیر زندگی، بتدریج فرد متعهد به فقه را خسته می کند و در نهایت به ضد خودش تبدیل می گردد. زندگیِ کاملا بر اساس موازین فقهی (فقه حداکثری و فراگیر)، چیزی نیست که از عهده ی هر کسی برآید و در برابر چنین زندگی بردباری نشان دهد. علاوه بر این، عمل به احکام و دستورات شریعت در برخی موارد اساسا با زندگی مدرن امروزی غیر ممکن و یا مشقت بار است. با این حال، او باید پاس فقه و باورهای دینی اش را نیز بدارد. اما پس از چندی، احساس می کند نمی تواند میان زیستن امروزین اش و آن احکام و دستورات آشتی برقرار نماید. از این تعارض های پیچیده و همیشگی و از این تناقضات روزمره خسته می شود. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0