سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت68 یکروز پشیمون میشی از داشتن دختری که به زور و کلک وارد این دنیا کردیش.
♥️. هر چی اقدس رو صدا میزدیم اصلا جواب نمیداد... گریه نازنین از یک طرف و نگرانی برای خواهرم از طرفی روانم رو بهم ریخته بود... پدرم در رو با چند حرکت شکست و داخل اتاقش شدیم... اقدس تکه ای آینه توی دستش گرفته بود و تهدید میکرد اگه نذاریم بره رگشو میزنه... پدرم جلو رفت که مانعش بشه ولی اقدس جیغ زد و قسم خورد رگشو میزنه... پدرم به حالت تسلیم دستاشو بالا گرفت و گفت: خیلی خب خیل خب فردا کاراتو انجام میدم برو پیش خالت اتریش حداقل اینجوری خیالم راحته تنها نیستی... اقدس لبخند پیروزمندانه ای زد و رفت نشست روی زمین و وسایلاش رو چک کرد... مادر و پدرم هر دو از رفتن اقدس ناراحت بودن... مادرم با حالت زار رفت نزدیک اقدسی که مشغول چک کردن لباسا و وسایلش بود و گفت: میشه نری؟ فرهاد نه یکی دیگه پیدا میشه عاشقش میشی نرو من دق میکنم. جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌