بسم انت مدتی بود که از دنیای شهدا دور شده بودم! به سرم زد نوع جدیدی از داستان رو تجربه کنم.. راستش من با این کتاب و ماجراش آشنا بودم ولی بار قبل چون به فصل های پایانی کتاب مراجعه کردم و خیلی ناراحت شدم، ادامه ندادم.. به نظرم این کتاب مخصوصا فصل های پایانی با تمام احساسات همسر شهید نوشته شده بود... در وصف این غم عظیم که قطعا نمیشه چیزی گفت...بعضی وقت ها فکر می کردم که ایشون با یادآوری هر خاطره چه زجری کشیدن که هراز گاهی غمشونو با یه جمله کوتاه ولی پرمعنا نشون می دادن.. در هرحال من از این کتاب کلی چیز یاد گرفتم... خیلی بیشتر از اونی که بشه فکرش رو کرد... به نوجوانانی که رمان های عاشقانه این دوره زمونه رو مطالعه می کنن پیشنهاد می کنم یک بار از اول شروع به خوندن این کتاب کنن...کتاب یادت باشد عاشقانه ای آرام در میان هیاهوهای زندگی بودو قطعا عشق میان شهید و همسرش عشقی پاک و خالص بود و ابراز احساساتی شیرین داشتن...زندگی شون پر از حضور خدا بود و خواننده قشنگ حس می کرد که صادقانه نوشته شده.. این عشق اون قدر خوب منتقل شده که هر خواننده ای به فکر فرو میره، پرسشی که درگیرمون می کنه اینه که این چه شور مقدس و چه هدف والاییه که فرزانه و حمید حاضرن بزرگ ترین ثروتشون(عشقشونو) رو با خدا معامله کنن؟ و ذهن که به این پرسش میرسه، کتاب به هدفش رسیده.یازهرا 🌿@shahid_hamid_siahkaly