۱۸۶ 📔 *آیۀ ۷۶* 🔆 *«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَباً قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»* ✴️ چون شب بر او نمودار شد ستارۀ درخشانی دید، گفت: این پروردگار من است. چون آن ستاره غروب کرد گفت: من چیزهای غروب کردنی و ناپدید شدنی را دوست ندارم (به خدایی نخواهم گرفت). 🔹۱. با اینکه ظاهر آیات داستان حضرت ابراهیم را بیان می‌کند؛ اما باطن آیات سیر رسیدن یک موحّد به توحیدِ تام را نشان می‌دهد. 🔹۲. «جَنَّ» به معنی «سَتَرَ» زمانی که شب بر ابراهیم سایه افکند، ابراهیم را پوشاند. «جَنَّ» از ماده جِن و جنون و جنین و جَنّه به معنی ناپیدا بودن، پنهان بودن، مستور بودن، وقتی شب بر ابراهیم پرده انداخت و ابراهیم زیر ستر شب قرار گرفت، ابراهیم ستاره‌ای را دید، گفت این پروردگار من است. ⚡️افول به معنای ناپدید شدن، پنهان شدن، زمانیکه آن ستاره پنهان شد گفت من غروب کنندگان را دوست ندارم. 🔹۳. آیا این قضایا واقعی بوده؟ آیا اصلاً حضرت ابراهیم گفت: «هذا ربّی؟» ما معتقدیم که حضرت ابراهیم در بین جمعی بوده که باید با زبان آن جمع، ربوبیت خدا را معرفی می‌کرده و جمعی که متوجه حق می‌شدند فهمیدند که ابراهیم علی‌الظاهر می‌گوید «هَذَا رَبِّي» و بعد اعلام محبوب نبودن آن را می‌کند. 🔹۴. ما واقعاً معتقد نیستیم که ابراهیم یک دوره خورشید‌پرستی و ماه‌پرستی و ستاره‌پرستی داشته و در این مدعای خودش صادق بوده. بلکه با قومش هم‌زبانی مو‌قت دارد تا واقعیت را نمایان کند. 🔹۵. اگر ستاره و خورشید و ماه را ظاهری نگیرید، «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» به معنای‌ باطنی زیبایی تعبیر می‌شود که وقتی ابراهیم وارد ظلمات عالم طبیعت شد (عالم طبیعت و جسمانیت و عالم ماده ظلمانی و تاریک است) «رَأَىٰ كَوْكَباً» یک ستاره‌ای چشم ابراهیم را گرفت در واقع وقتی انسان وارد عالم ماده می‌شود انسانیت خود به چشمش می‌آید و می‌فهمد که انسانیت و نفس ناطقه درخشندگی دارد، (نفس ناطقۀ ما به یک چیزهایی غیر از ماده متمایل است و همین یک درخشندگی است) و نفس ناطقه عبارت از نفسی است که انسان به‌واسطۀ آن از حیوانیت جدا می‌شود، همه کارۀ او همین نفس ناطقه است و همۀ امورات زندگیش را همین روح انسانی که درونش قرار دارد راه می‌اندازد. پس گفت: «قَالَ هَذَا رَبِّي» این پروردگار من است. «فَلَمَّا أَفَلَ» وقتی آن نفس ناطقه در او غروب کرد و ملاحظه کرد که کارآیی تام ندارد، کارآیی مستقل ندارد و به تنهایی نمی‌تواند در زندگی حضرت ابراهیم محّی و مؤثر باشد. گفت من غروب کنندگان را دوست ندارم. 🔹۶. نکتۀ بسیار لطیفی که در این آیه و یکی دو آیه بعد وجود دارد این است که بین ربّ و محبت تلازم است یعنی مربّی انسان باید دوست داشتنی باشد و اگر کسی را دوست نداشته باشیم نمی‌توانیم تربیت‌اش را قبول کنیم. به‌عنوان مثال مادر، مربّی است و اگر فرزند، مادرش را دوست نداشته باشد تربیت او را قبول نمی‌کند، وقتی مادرش را دوست دارد هر چه او بگوید برای فرزند حرف اول و آخر است. در مورد معلّم هم همین‌طور است اگر معلم را دوست نداشته باشیم حرفش را قبول نمی‌کنیم، پس بین آن کسی که مربّی ما شده و بین دوست داشتن باید یک تلازمی برقرار باشد. 🔹۷. نکتۀ دیگر این است که انسان‌ها کسی را که غروب می‌کند دوست ندارند، ما باقی را دوست داریم نه فانی را، لذا مایلیم آن باقی در پرورش هم از ما یک موجود باقی بسازد، چون میل ما به باقی است اگر هم فانی را دوست داشته باشیم مقطعی است، آدم مدتی یکی را دوست دارد؛ اما بعد از یک بازۀ زمانی می‌بیند کاری از او برنمی‌آید، حال ممکن است طردش نکند؛ ولی دوستی با او کم‌رنگ می‌شود. محبّت دائم انسان متعلق به کسی است که باقی باشد. «هُوَ الباقی» خداوند سبحان باقی است، حضرات معصومین به عنوان جلوۀ حق باقی‌اند. 🔆 «...و العُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ، أعيانُهُم مَفقودَةٌ، و أمثالُهُم فِي القُلوبِ مَوجودَةٌ.» 📘نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷ 🔆 شهید باقی است. «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتاً بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ» آل‌عمران/۱۶۹ این‌ها جلوه‌های آن باقیند و هر کدامشان در مسیر پرورش می‌توانند نقش داشته باشند. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بيانات استاد بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۷/۱۸ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com ارسال پیامها کمافی السابق در۱۰ گروه واتساب نیز ادامه دارد