eitaa logo
در محضر استاد بروجردي
2.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۱۲ 📔 *آیۀ ۹۰* 🔆 *«أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْعَالَمِينَ»* ❇️ (آنان [که در آیات گذشته به عنوان پیامبران از ایشان یاد شد] کسانی هستند که خدا هدایتشان کرد، پس به هدایت آنان اقتدا کن، [و به قوم خود] بگو: در برابر رسالتم پاداشی از شما نمی‌خواهم، این [قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.) 🔷🔹تدّبر در آیه: 🔹۱. «أُولَئِكَ»، همین گروه انبیایی که خوانده شد، خصوصیت آن‌ها این است که «هَدَى اللَّهُ» هادی آن‌ها خدای سبحان است. «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ»، اگر کسی هدایت الهی نصیب او شد شما دنبالش طی مسیر کنید، «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» پس اقتدا کن تو به هدایت آن‌ها. ⚡️«اقْتَدِهْ» فعل امر است، اقتدا کن، تو همان هدایت را، «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» به افراد بگو من از شما بابت اینکه می‌خواهید به من اقتداء کنید اجر نمی‌خواهم، «إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» قرآن فقط موجب تذکر برای همۀ جهانیان است. 🔹۲. ظاهراً شریعتِ نوح با موسی یا شریعت عیسی فرق دارد؛ اما باطناً چنین نیست همۀ شرایع الهی در طول هم هستند خدای سبحان می‌فرماید: ویژگی همه شرایط این بوده که خدای سبحان این‌ها را به‌سوی خودش هدایت کرده، «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ» هادی همۀ این‌ها خدای سبحان است. هادی این‌ها خداست یعنی افعال این‌ها را خدا هدایت می‌کند که الهی انجام بدهند. افکارشان را خدا هدایت کرده، رفتارشان را خدا هدایت کرده، عقایدشان را خدا هدایت کرده، نیّاتشان را خدا هدایت کرده، همه وجود این‌ها مهدی شده، هدایت یافته و هادی این‌ها خداوند است. «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ». 🔹٣. وقتی هدایت، الهی شد زمان‌های مختلف در تخریب هدایت نمی‌توانند نقش داشته باشند، یک مثال می‌زنم، خیلی ملموس شما در کتابخانۀ اتاق خیلی کتاب دارید که هفت هشت سال یک بار می‌گویید این‌ها بدرد نمی‌خورد، می‌دهید به مسجد، باز دوباره یک تعداد کتاب می‌خرید که باز می‌گویید بدرد نمی‌خورد و دوباره به مساجد رد می‌کنید؛ ولی تعدادی کتاب داریم که این‌ها قدیمی است از پدربزرگ‌مان بوده؛ ولی می‌گوییم اصلاً این رد کردنی نیست، آن نویسنده‌ای که می‌نویسد آن قلم، قلم نی است یا یک قلم الهی؟ قلم الهی می‌ماند، هیچ‌وقت شما نمی‌گویید این مال چند سال پیش بوده و به درد حالا نمی‌خورد، شما همین الآن سخنرانی مرحوم مطهری را گوش دهید مثل اینکه همین الآن صحبت می‌کند در حالی که همان زمان هم به روز بوده، چیزی نبوده که بخواهد جدای از زمان حرکت بکند در صورتیکه ۲۵ سال پیش صحبت کرده مثل اینکه همین الآن سخنرانی کرده؛ ولی اگر الهی شد همیشه مقتدا می‌شود. و هر که نفسانی شد دائم از معرکه خارج می‌شود و نمی‌شود الهی باشد و مقتدا قرار بگیرد، پس «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ» این گروه کسانی بودند که همه چیز آن‌ها را خدا هدایت کرده، قولش، قول الهی است. عملکردش، عملکرد الهی است. تصمیم‌گیری الهی «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» باید واسطه اقتداء تو به هدایتِ الهی، این گروه باشد. 🔹۴. ببینید من هدایت الهی می‌خواهم؛ اما من نمی‌توانم از هدایت الهی استفاده کنم، مگر با تبعیت از تو، چرا؟ همان مثال همیشگی، برق فشار قوی را من نمی‌توانم درک کنم، باید یک مقداری ضعیف بشود تا بتواند به من برسد من با مصداق سرو کار دارم. در این عالم از طریق مصادیق هدایت، ما به هدایت خدا دست پیدا می‌کنیم، «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ». 🔹۵. نکته دیگر اینجا مطرح می‌شود، بررسی زمان است. کسانی که نیروی مخالف پیامبر بودند، طیف وسیعی از یهود و گروهی از نصاری که قبول نداشتند. خدای سبحان پیامبر را اثبات می‌کند که ما به پیامبرمان می‌گوییم: پیامبر شما را قبول داشته باشد «اقْتَدِهْ» به پیامبر شما اقتدا کند، یعنی در واقع موسی و عیسی را در اینجا بزرگ و تکریم کرده است، یعنی ما موسی و عیسی را قرار دادیم یک چیزی که نه فقط در عرض تو نیست بلکه تأییدش می‌کنیم، تربیتی که دنبال عَرْضِ تو را بگیرد. یعنی شاید از تعصب یهودی‌ها کم می‌کند، چون یهود تعصب‌دار به آسانی نمی‌توانند قبول کنند؛ ولی وقتی می‌بینند آیات قبل موسی هست، عیسی هست، اسحاق هست و پیامبرانی هست که برای آن‌ها خیلی مقدس است، همین باعث می‌شود که در مقابل پیامبر ما سر تعظیم فرود آورند. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۱۳۸۳/۸/۳۰ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/6YhKJ3BMblp2H1qNimMe3o بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com ارسال پیامها کمافی السابق در۱۰ گروه واتساب نیز
۲۱۳ *ادامۀ شرح آيۀ ٩٠* 🔹۶. نکته دیگر اينكه شاید سئوال کنید، پیامبر ما كه خود مقتدای همه است، خدا به او مي‌گوید دنباله روی پیامبران دیگر باش؟! همه باید از پیامبر ما الگو می‌گرفتند، «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» ✅ پاسخ می‌فرمایند: در عین اینکه پیامبر ما مقتدای همه است؛ ولی خدا برای هر پیامبری ویژگی خاصی قرار داده، مثلاً می‌فرماید داود و سلیمان مظهر شکر در نعمت بودند، مثلاً عیسی، زکریا، یحیی، إلیاس مظهر زهد، اسماعیل صادق الوعد یا صاحب صدق بوده، یوسف در صبر و شکر، موسی در قدرت و معجزات قاهره، ایوب مظهر صبر، یونس مظهر تضرع بوده‌اند. خدای سبحان هم تعریف آل پیامبران را می‌کند، هم می‌گوید در شکر یک جلودار داری در عین اینکه پیامبر ما در رأس است؛ ولی پیشینۀ نیکوی پیامبران سابق فراموش نمی‌شود. 🔹۷. این برای ما یک روش تربیتی خوبی است. وقتی یک آدم مثبت می‌بینیم که همه چیزش درست است می‌گوییم هیچکس دیگر مناسب نیست، چون این خیلی کامل است؛ ولی خدای سبحان داود و سلیمان را می‌بیند و شکرش را به رُخ می‌کشد از یوسف صبرش را به رُخ می‌کشد از عیسی زهدش را به رخ می‌کشد. ای پیامبر اقتدا به این‌ها بکن ضرری ندارد و چون اقتدا به این‌ها همان هدایت من است. من تو را هدایت کردم به اینکه از این پیامبران الهام بگیری و این مسائل را ندیده بگیری «فَبِهُدَاهُمُ» یعنی اینکه آنچه همه خوبان دارند تو تنها داری. 🔹۸. یکی از مفسرین می‌فرماید: «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» قتد یعنی جلودار چون الهی بودن محو شدنی نیست یک دفعه من کار می‌کنم، زحمت می‌کشم ولی به هیچ جا نمی‌رسم یکدفعه کار می‌کنم ولی کار من همه چیز می‌شود. ✨تا که از جانب معشوقه نباشد کششی​​ ✨کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد ❇️ این‌ها کسانی هستند که معشوقه آن‌ها را انتخاب کرده، پس این گروه را مقتدای خودت قرار بده، نهی در کار نیست هر چه هست خداست. 🔹۹. اگر ما کسی را پیدا کردیم که هدایت الهی داشت نباید معطل باشیم، بلافاصله دنبال او را بگیریم. خدا در زندگی ما انبیاء و اولیاء را قرار داده یقین دارم این‌ها هدایت الهی نصیبان می‌کنند، تردید جایز نیست، بلافاصله باید اقتداء را شروع کرد. بحث تحسین نیست که من فقط تحسینت کنم، بحث مداحی نیست، بحث اقتداء به این گروه است. 🔹۱۰. ⁠خدای سبحان این‌ها را به عنوان هادی قرار داده، وقتی خدای سبحان می‌فرماید: «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» یعنی هدایت بعضی از افراد را نباید قبول کنیم و نباید مقتدای ما باشند. «هَدَى اللَّهُ» برای آن‌ها در کار نیست. هر که هدایت الهی الفبایش شد، شما حق دارید مقتدی قرار بدهید. هر کسی از هدایت بهره‌مند شد، شما می‌توانید مقتدی قرار بدهید؛ اما کسی که خودش برای خودش برنامه‌ریزی می‌کند، شریعت برنامه‌ریزش نمی‌شود. «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» اقتدی برای او در کار نیست. 🔹۱۱. اگر خدا کسی را هدایت کند که در آیۀ قبلی توضیح کافی دادیم، «يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ». که یک طیف وسیعی در این گروه قرار می‌گیرند، اگر کسی را خدا هدایت کند خاصیتش این است‌: تمام خدماتی که به شما می‌دهد و همه آدابی که به جا می‌آورد، زیر نظر حق است. ما خیلی آدم‌ها را داریم که باصفا هستند و آدم‌های درستی می‌باشند؛ ولی در خیلی موارد رسماً خلاف شرع عمل ‌می‌کنند، اگر کسی هدایت الهی نصیبش شد در هیچ امری خلاف خدا و شریعت عمل نمی‌کند. یعنی تمام روش او پسندیده است، پس می‌تواند برای بقیه سیّد و مولا بشود (نه بعضی از روش او) همۀ روش او می‌تواند برای ما سیّد باشد. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۱۳۸۳/۸/۳۰ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/6YhKJ3BMblp2H1qNimMe3o بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com ارسال پیامها کمافی السابق در۱۰ گروه واتساب نیز ادامه دارد
۲۱۴ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۰* 🔹۱۲. ادامۀ آیه قضیه مهمی است، «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» یکی از هدایت‌های خدای سبحان عبارت‌هایی است که به پیامبران قبلی هم گفته بود. و آن خدا به حضرت نوح و او هم به قومش همین را گفته بود، حضرت شعیب هم به قومش همین را می‌گفت که وقتی من شما را دعوت می‌کنم نه اینکه من مستخدم شما هستم که شما به من پول بدهید تا شما را دعوت کنم و اگر به من پول بدهید باید هر چه شما به من می‌گویید قبول کنم؛ ولی وقتی شما به من پول ندهید و اجری از شما نگیرم هر چه خدا بگوید به شما می‌گویم. 🔹۱۳. «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا» یکی از مفسرین می‌فرماید: یکی از هدایت‌هایی که خداوند پیامبران سابق را کرده بود همین جمله بود که حالا به پیامبر می‌گوید به این هدایت اقتدا کن، چون قبلاً هم به پیامبران قبلی گفتیم. تو هم به این‌ها بگو: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا» من بابت این حکومتی که بین شما دارم و بابت نبوتی که دارم و بابت کتابی که برای شما آوردم (من نیاوردم، خدا داده دست من) از شما اجر نمی‌خواهم، چون اگر از شما طلب اجر کنم شما می‌شوید مافوق؛ ولی مافوق من شما نیستید. مافوق من خالقم هست که اجر را از او طلب می‌کنم، «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» «إِن» آن ناحیه «هو» به قرآن برمی‌گردد. قرآن چیزی که من آوردم نیست، «إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» مگر موجب تذکّر برای همۀ جهانیان است. 🔹۱۳. در «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراُ» اگر پیامبر از مردم طلب اجر کند، در واقع مردم را به زحمت انداخته، کار او به زحمت انداختن مردم نیست که مردم بابت متدین بودنشان اذیت مالی بشوند. یعنی بگوید این‌قدر برای شما کار می‌کنم در مقابلش این‌قدر مزد می‌گیرم. 🔹۱۴. اگر قرار است اجر بگیرم، باید از تمام آدم‌ها اجر بگیرم، پیامبر اجری نمی‌خواهد از هیچکس هم نمی‌خواهد، تنها اجری که صبح‌های جمعه اگر ندبه بخوانیم، مرور می‌کنیم «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» در آیۀ دیگر می‌فرماید: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» (سبأ/۴۷) اصلاً اجری که می‌خواهم فکر نکنید به درد من می‌خورد به نفع شماست. اجری که من از شما می‌گیرم اینکه دلتان را از شما می‌گیرم، دلتان را می‌خواهم برای اهلبیت خرج کنید، دلتان را برای دین خرج کنید. اجر من اجر مالی نیست که بخواهید با مال بپردازید. مال را برای چه کسی می‌خواهید بدهید؟! اگر قرار باشد یک چیزی بدهید، باید دل را بدهید. ⚡️«مودة» محبتی است که در ظاهر هم نمود دارد پایگاهش دل است. فرق آن با محبت این است که محبت فقط پایگاه آن دل است، مثلاً بین زوجین مودة و رحمة است. مودة، محبتی است که وقتی من به یکی علاقه دارم در ظاهر هم نشان می‌دهم، اگر خیلی علاقه دارم و نشان نمی‌دهم این مودة نیست. 🌱 پیامبر چیزی که از ما خواسته و خدا به او گفت به عنوان اجر درخواست کن اینکه اهل بیت در وجود شما پایگاه قلبی داشته باشند و در عمل هم نمایش این قضیه را داشته باشند. 🔹۱۵. «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» ولی مثل داستان شراب که حکم حرمت آن مرحله به مرحله نازل شد، این حکمِ اجر هم مرحله به مرحله است. خدای سبحان اینجا می‌گوید اصلاً هیچی از شما نمی‌خواهم، اگر خداوند اینجا می‌گفت بگو هیچی از شما نمی‌خواهم «الا المودة فی القربی» جامعه هنوز رشد نیافته، فکر می‌کند پیامبر محتاج مودة فی القربی است. در این مرحله می‌خواهد اثبات کند که پیامبر چیزی نمی‌خواهد، یک مرحله دیگر که آدم‌ها به یک بلوغ فکری و شعوری رسیدند، می‌فرماید. البته می‌خواهید دلی نه از مقولۀ مال بلکه از مقولۀ تجرد، دلتان را بدهید برای اولیاء، نه اینکه مالتان را بخواهید خرج کنید! 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/6YhKJ3BMblp2H1qNimMe3o بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com ارسال پیامها کمافی السابق در۱۰ گروه واتساب نیز ادامه دارد
۲۱۵ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۰* 🔹۱۶. نکتۀ لطیفی از مفسرین در این آیه: در طریق شریعت نه آن کسی که تبلیغ می‌کند اذیت می‌شود و نه آن کسی که تبلیغم را می‌پذیرد. کسی که تبلیغ می‌کند، اگر برای اجر کار نمی‌کند اذیت نمی‌شود، چون کسی که برای شریعت کار می‌کند رهاست و آزاد است از قید اجر مردم، خدا عتیقش کرده، بیت‌العتیقش کرده خدا آزادش کرده از اینکه مردم به او بدهند یا ندهند. در اینجا کسی که کار می‌کند در کمال راحتی است، چون کسی که برای اجر کار می‌کند بالاخره سخت است، اذیت می‌شود. آن کسی هم که می‌پذیرد آزاد است در مرحلۀ اول که چیزی نباید بدهد در مرحلۀ بعدی هر چیزی که می‌دهد، دلی است. با همۀ وجودش می‌دهد. می‌داند برای پیامبر که خرج می‌کند پیامبر به من احتیاج ندارد اینقدر جبرئیل نسبت به پیامبر محبت می‌کند که محبت من و شما پَشیزی ارزش ندارد. در مقابل محبتی که همۀ ملائک در مقابل اهل بیت انجام می‌دهند. 🔹۱۷. کسی هم که می‌دهد عاشقانه می‌پردازد پس اولاً، آنچه او دارد در مقابل اهل بیت خرج می‌کند ارزشی ندارد پس وقتی عاشقانه شد کار سخت نیست، سختی زمانی است که تکلیفی باشد چه از آن که می‌دهد و چه از آن که می‌گیرد وقتی طرفین با دل انجام می‌دهند برای هیچکدام از طرفین سختی ندارد در این صورت تبلیغ می‌تواند مثمر ثمر واقع شود پس «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» 🔹۱۸. قرآن را فقط ذکری است یعنی قرآن به من تعلیم نمی‌دهند. درواقع همۀ موارد آن را می‌دانم فقط یادآوری است. تمام این چیزها در کتاب فطرتِ من نوشته شده فراموش کردم به عنوان انسان، حالا خدا یادم می‌اندازد توسط پیامبر. چیزی که یادتان رفته می‌گوییم من این مطلب را به شما متذکر شدم، یعنی بلد بودید فقط فراموش کردید. قرآن همۀ آموزش‌هایی که به ما می‌دهد ما در کتاب فطرتمان یاد گرفتیم منتهی فراموش کردم حالا خدای سبحان متذکر شده. 🔹۱۹. در مورد کلمه عالمین، «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» برای تمام موجودات جهان، ذکری برای تمام انسان‌ها و برای موجودات است نه چون عالمین ذوی‌العقول است فقط برای تمام انسان‌ها ذکری است. (یک نکتۀ زیبا امروز بیان شد، یکی از خانم‌ها فرمودند بحثی سال گذشته «إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» (لقمان/۱۹) داشته و یک چیزهایی آنجا گفتم، یک خانمی گفتند من این بحث را داشتم جایی می‌گفتم که تعدادی روستایی هم آنجا بودند بعد گفته بودند عجیب اینکه در تمام حیوانات هیچ حیوانی بچه‌اش جلوی او راه نمی‌رود إلّا حِمار، فقط حِمار بچه‌اش جلوتر از خودش راه می‌رود، حالا شما حساب کنید سال‌ها پیش قرآن می‌فرماید: «وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیر» حالا به شما بگویم ۱۴۰۰ سال پیش این حکم آمده هیچ حیوان هم از این حکم استثنی ندارد، فقط حمار نفهمی‌اش اینکه جلوی بزرگ‌تر راه می‌رود یکی از مصادیق نفهمی او اینکه جلوی بزرگ‌تر راه می‌رود. حتی در عالم حیوانات هم می‌فهمند که نباید جلوی بزرگ‌تر راه برود، حالا «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» را در جامعه ببینید. «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (أعراف/۱۷۹) گاهی وقت‌ها خیلی‌ها از انعام پائین‌تر می‌شوند چون انعام پشت سر بزرگ‌تر راه می‌روند یا بغل دستشان غیر از حمار که جلوی بزرگ‌تر راه می‌رود خوب «أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ» 🔹۲۰. یک نکتۀ دیگر سر کلمه «هَدَى اللَّهُ» عرض کنم. من اگر خودم بخواهم پیشرفت خودم را به عهده بگیرم. خودم در صدد رسیدن به مقصودم اقدام کنم، اقدامم جامع نیست. یعنی ممکن است یکی در مادری رشد کند؛ ولی در مسائل اجتماعی موفق نیست. یکی در مسائل اجتماعی رشد کند، در مسائل تربیتی موفق نیست. یکی در مسائل اجتماعی موفق است، در مسائل عاطفی موفق نیست. اما وقتی هدایت الهی شد جامع می‌شود از اسم الله می‌خواهم عرض کنم مگر نه «الله» اسم جامع خداست. اسم جامع خدا یعنی همۀ صفات جمال و جلال در این اسم قرار دارد. وقتی هدایت کسی را خدای سبحان به عهده بگیرد یعنی در تمام ابعاد زندگی موفق است. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۱۳۸۳/۸/۳۰ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/6YhKJ3BMblp2H1qNimMe3o بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com ارسال پیامها کمافی السابق در۱۰ گروه واتساب نیز ادامه دارد
۲۱۶ 📔 *آیه ۹۱* 🔆 *«وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدىً لِلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيراً ۖ وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»* ❇️ ([یهودیان بر ضد پیامبر اسلام به سفسطه گری پرداختند چون] آنان خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، چرا که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده. بگو: کتابی را که موسی آورده چه کسی نازل کرده؟ کتابی که برای مردمْ نور [و روشنگر حقایق] و [سرتاسر] هدایت است، شما آن را در طومارهای پراکنده قرار می‌دهید، بخشی از آن را [که دلخواه شماست برای مردم] آشکار می کنید و بسیاری از آن را [که گواه نبوّت پیامبر اسلام است] پنهان می‌دارید و حال آنکه حقایقی که نه شما می‌دانستید و نه پدرانتان [به وسیله تورات] به شما آموخته شد. بگو: خدا، سپس آنان را رها کن تا در باطل گویی و خرافاتشان بازی کنند.) 🔷🔹 *تدّبر در آیه:* 🔹۱. آنگونه که باید حقّ عظمت خدا را به جا نیاوردم یعنی «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ» یعنی «ما عرف الله» خدا را نشناخته آنجوری که باید می‌شناختند. حقّ خدا را به جا نیاوردند. چطور «إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ» چرا آدم حقّ شناخت را نداشت. زمانی که گفتند خدا برای بشر چیزی را نازل نکرده زمانی که گفتند: «إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ». 🔹۲. دیدگاه این‌ها را بررسی کنیم،کلمه بشر وقتی در قرآن می‌آید از ماده بشره یعنی پوست یعنی انسان خاکی، اگر ما فقط نیازهای مادی‌ انسان را در نظر بگیریم و باورمان نشود که این انسان غیر بُعد مادی، نیاز دیگری دارد حقّ خالق را به جا نیاورده‌ایم. «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» خدا را نشناختیم آنجوری که باید بشناسم چرا نشناختیم؟ «إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ» خدا بر بشر هیچ نازل نمی‌کند. ما می‌گوییم بله، خدا بر بشر هیچی نازل نمی‌کند خدا برای وجه خاکی من چیزی نازل نمی‌کند آن چیزی که طریق وحی به نبی می‌رسد، به وجه معنوی نبوی است که می‌رسد نه به وجه خاکی یعنی به پوست و گوشت چیزی نمی‌‌رسد به دل می‌رسد. قرآن به قلب مقدس پیامبر نازل می‌شود نه بر صورت نه بر دست پیامبر. 🔹٣. اشکال این‌ها این بود که بشر را یک بُعدی می‌دانستند. خانم‌ها، فکر نکنید که این اشکال آن موقع بوده حالا هم اگر کسانی را مرتب مشغول تأمین نیاز مادی آن‌ها باشیم و از نیازهای معنوی آن‌ها غافل باشیم، مثلاً این بچۀ من نیاز به دین دارد نیاز به اخلاق دارد نیاز به پرورش دارد ولی من فقط فکر خوراک او باشم عصارۀ گوشت به او بدهم ویتامین چی به او بدهم سبزیجات به او بدهم همین بُعد بشری او را ببینم فرق نمی‌کند هرکسی را که من به یک نحوی تأمین می‌کنم فقط نیاز مادی را بخواهیم تأمین کنیم. شما فکر نکنید من فقط به این فرد توهین کردم من خدا را از اعتبار ساقط کردم، چرا؟ چون خدا یک بشر یک بُعدی را در اختیار من قرار نداده! بچه را با نیاز مادی در اختیار من قرار نداده! انواع نیازها بوده که من باید آن دو طریق را تأمین می‌کردم اگر یک قسمت آن نیازها را گرفتم «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» نتوانستم معرفت نسبت به خدا را بجا آورم . حق نسبت به خدا اینکه خدا موجودی با یک بُعد نمی‌آفریند اگر این دیدگاه را داشته باشیم اشتباه است. 🔹٤. یک معنای دیگر اينكه شما سئوال می‌کنید که من پیامبر را شناختم علاوه بر وجه خاکی یک وجه افلاکی عجیب و غریب دارد که در آن جلوۀ کامل خداست؛ اما جلوۀ افلاکی پیامبر را شما به طور کامل می‌توانید بشناسید؟ نه. وقتی می‌توانم بشناسم که من نباشم من نیستم خود خدا هم به پیامبر می‌گوید تو نمی‌دانی کی هستی «وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» خود تو هم نسبت به وجه باطنی خودت (تا در عالم ماده هستی) درایت تام نداری، چون بی‌نهایت معرفت، برای انسان مقدور نیست مگر انسان بلد شود حاصل شود که در آن وقت دیگر من نیستم که دارم می‌شناسم بلکه خداست که خود را می‌شناسد. 🔹٥. نکتۀ دیگر در این زمینه «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» اگر کسی حقّ عظمت خدای سبحان را بشناسد اصلاً ذوب می‌شود، پس هر ایرادی که ما به خدای سبحان وارد می‌کنیم در نتیجۀ عدم معرفت است. اگر معرفت داشته باشیم فقط از من تحسین خدا می‌آید شما وجود مقدس پیامبر را که در نهایت معرفت قرار دارد و ادعا می‌کند که نشناختم «ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک» تازه پیامبری که همچنین ادعایی دارد خداوند می‌گوید تسلیم محض است در مقابل ما.
۲۱۷ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۱* 🔹۶. خدای سبحان در آیه فرمود: این‌ها معرفتی نسبت به خدا ندارند حق خدا را نتوانستند بشناسند به دلیل اینکه معتقد هستند «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ» خدا چیزی برای بشر نازل نکرده، ای پیامبر به این‌ها پاسخ بده «قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى» چه کسی نازل کرده آن کتابی را که موسی آن کتاب را آورد. «نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ» در حالی که آن کتاب نور بود و هدایتی بود برای مردم یعنی شما فقط قرآن را قبول ندارید کلاً کتب آسمانی را قبول ندارید، چطور در مورد کتاب موسی قبول دارید که موسی این کتاب را از ناحیه خدا آورده. در مورد قرآن که می‌رسد قبول ندارید؟ «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا» قرار می‌دهید شما آن کتاب موسی را، «قَرَاطِيسَ» جمع قرطاس یعنی کاغذ در حدّ یک کاغذهایی که این را آشکار می‌کنید برای هم «تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا» و مخفی می‌کنید خیلی از حقایق این کتاب را «وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ» در حالی که به شما یاد داده شده چیزهایی که نمی‌دانستید نه خودتان می‌دانستید نه پدرانتان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» پیغمبر بگو الله ثم سپس ذَرْهُمْ، وَذَرَ بَذَرُ، ذرهم، رها کردن، رها کن اینها را، ذرهم بِبُر از اینها، رهایشان کن. «ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» بگذار اینها در چیزی که فرو رفتند همچنان بازی کنند. 🔹۷. جواب را خدای سبحان به پیامبرش آموزش می‌دهد تا در اختیار افرادی قرار بدهد که اینها منکر قرآن بودند، می‌گفتند خدا قرآن را نیاورده، اولین جواب نقضی است به حق، یعنی یک نوع جدال احسن است. بگو او خدایی که شما می‌گویید قرآن را نیاورده آن خدا تورات را هم نیاورده، تورات شما کتاب آسمانی نیست مگر، قبول دارید که تورات کتاب آسمانی است، چرا تورات آسمانی باشد و قرآن آسمانی نباشد. اگر می‌گویید تورات هم کتاب آسمانی نیست پس دین شما از اصل دین نبوده ولی شما سالیان سال تورات را به عنوان کتاب آسمانی قبول کردید. 🔹۸. جالب است قرآن نحوۀ برخورد با آدم‌های لجباز و معاند را به ما یاد می‌دهد. ای پیامبر سئوالی با آن‌ها بحث کن، «قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى» کتاب موسی را چه کسی نازل کرده؟ از خودشان جواب را بگیر، کتاب موسی را خود موسی آورده یا خدا به موسی داده؟ جواب دوم: از کتاب موسی تعریف شده در آیه، یعنی همیشه باید به مقدسات طرف مقابل احترام بگذاریم. کتاب موسی را که قبول دارید ما هم خیلی قبولش داریم. آن چیزی که موسی آورد «نُوراً وَهُدىً لِلنَّاسِ» تورات نازل شده نور بود هدایتی بود برای تمام افراد؛ ولی در اصل نزول تورات، ما مشکلی نداریم، مشکلی که ما با شما داریم این است که (مشکلی که خدا با ما هم دارد) «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ» کتاب آسمانی را تبدیل کنیم به کاغذ فقط در حدّ کاغذ، خدای سبحان می‌فرماید: شما علمای یهود کتاب را در حدّ کاغذ قبول دارید، «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ» آن کتابی که نور بود «هُدىً لِلنَّاسِ» بود، کاغذی که «تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيراً» کاغذ را به همه نشان می‌دهید ولی «تُخْفُونَ» مخفی می‌کنید خیلی از حقایقی که در کاغذ نوشته شده یعنی الفاظ شکل ندارد، ما مرتب روی الفاظ نور می‌دهیم؛ اما حقیقت لفظ را پنهان کنیم کثیری که این‌ها مخفی می‌کردند چه بوده؟ ادلّه‌ای که برای اثبات خاتمیت پیامبر ما مطرح بوده، ادلّه‌ای که در تورات آن‌ها از بشارت به خاتمیت پیامبر ما مطرح بود این را مخفی می‌کردند، چرا؟ چون نفعی از این ادلّه نمی‌بردند، ضرر شامل حال آن‌ها می‌شد، چون اگر ادلّه را عَلم می‌کردند و ادلّه را مثل بقیه چیزها به آدم‌ها نشان می‌دادند، ضرر می‌کردند چیزی که به نفعشان بود به بقیه نشان می‌دادند، چیزی که به ضررشان بود پنهانش می‌کردند، «تُخْفُونَ كَثِيراً». 🔹۹. نکته در مورد «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا» برمی‌گردد به اینکه اگر کسی می‌خواهد وظیفه‌اش را در مقابل خدا ادا کند «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» چون این‌ها وظیفه‌شان را در مقابل خدا ادا نکردند، اگر کسی می‌‌خواهد وظیفه‌اش را در مقابل خدا ادا کند، کلام خدا را در حدّ کاغذ نباید بگیرد، الفاظ مکتوبه در دین باطن دارد من دنبال باطن این کلام باشم، باطن این کلام چی است؟ پشت پردۀ این لفظ‌های نوشته شده چی است؟ اگر فقط به ظاهر بپردازم و به پشت پرده‌ای الفاظ کلماتی که از ناحیه حق نازل شده کاری نداشته باشم به همان اندازه یهودی‌گری را خیلی رندانه دارم اِعمال می‌کنم. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بيانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال
۲۱۸ ادامه شرح آیه ۹۱ ۱۰. ابتدای آیه فرمود اینها معرفتی نسبت به خدا ندارند حق خدا را نشناختند به دلیل اینکه می‌گفتند «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ» خدا چیزی برای بشر نازل نکرده، پیامبر به اینها پاسخ بده «قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى» چه کسی نازل کرده آن کتابی را که موسی آن کتاب را آورد. «نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ» در حالی که آن کتاب نور بود و هدایتی بود برای مردم یعنی فقط قرآن را قبول ندارید یا کلاً کتب آسمانی را قبول ندارید؟ چطور در مورد کتاب موسی قبول دارید که موسی این کتاب را از ناحیه خدا آورده. در مورد قرآن که می‌رسد قبول ندارید «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا» قرار می‌دهید شما آن کتاب موسی را، «قَرَاطِيسَ» جمع قرطاس یعنی کاغذ. در حدّ کاغذهایی که آشکار می‌کنید برای هم «تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا» و مخفی می‌کنید خیلی از حقایق این کتاب را «وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ» در حالی که به شما یاد داده شده چیزهایی که نمی‌دانستید نه خودتان می‌دانستید نه پدرانتان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» پیغمبر بگو الله ثم سپس ذَرْهُمْ، وَذَرَ بَذَرُ، ذرهم، رها کن اینها را، ذرهم بِبُر از اینها، رهایشان کن. «ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» بگذار اینها در چیزی که فرو رفتند همچنان بازی کنند. برگردیم توضیح این قسمت آیه، جواب را خدای سبحان به پیامبرش آموزش داد تا در اختیار افرادی قرار بدهد که منکر قرآن بودند، می‌گفتند خدا قرآن را نیاورده، اولین جواب نقضی است به حق، یعنی یک نوع جدال احسن است. بگو او خدایی که شما می‌گویید قرآن را نیاورده آن خدا تورات را هم نیاورده، تورات شما کتاب آسمانی نیست؟ قبول دارید که تورات کتاب آسمانی است، چرا تورات آسمانی باشد و قرآن آسمانی نباشد. اگر می‌گویید تورات هم کتاب آسمانی نیست پس دین شما از بنیاد دین نبوده ولی شما سالیان سال تورات را به عنوان کتاب آسمانی قبول کردید. جالب است قران نحوه برخورد با آدم‌های لجباز و معاند را به ما یاد می‌دهد. سئوالی با آن‌ها بحث کن، «قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى» کتاب موسی را چه کسی نازل کرده؟ از خودشان جواب را بگیر، کتاب موسی را خود موسی آورده یا خدا به موسی داده است؟ ادامه دارد استاد بروجردی کلاس تفسیر قران ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/6YhKJ3BMblp2H1qNimMe3o بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com ارسال پیامها کمافی السابق در۱۰ گروه واتساب نیز ادامه دارد
۲۱۹ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۱* 🔹۲. در جواب دوم بحث بر سر این است که از کتاب موسی تعریف شده، یعنی در آیه تأکید شده که همیشه باید به مقدسات طرف مقابل احترام بگذاریم. کتاب موسی را که قبول دارید ما هم تورات را قبول داریم. آن چیزی که موسی آورد «نُوراً وَهُدىً لِلنَّاسِ» تورات نازل شده نور بود هدایتی بود برای تمام افراد و ما در اصل نزول تورات مشکلی نداریم، مشکلی که ما با شما داریم این است که ( توجه کنید مشکلی که خدا با ما هم دارد این است) «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ» کتاب آسمانی را تبدیل کنیم به کاغذ، فقط در حدّ کاغذ، خدای سبحان می‌فرماید شما علماء یهود کتاب را در حدّ کاغذ قبول دارید، «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ» آن کتابی که نور بود «هُدىً لِلنَّاسِ» را کاغذی کرده که «تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيراً» کاغذ را به همه نشان می‌دهید ولی «تُخْفُونَ» حقایق داخل آنرا مخفی می‌کنید؛ یعنی الفاظ برای شما شکل دارد؛ اما محتوا و حقیقت آنرا پنهان می‌کنید. ما مرتب روی الفاظ نور می‌دهیم. 💢 کثیری از موارد را که مخفی کردید عبارت بود از ادلّه‌ای برای اثبات خاتمیت پیامبر ما مطرح کرده، ادلّه‌ای که در تورات آمده همه تحریف و پنهان شده، چرا؟ چون این‌ها از این ادلّه نفعی نمی‌بردند، ضرر شامل حال آن‌ها می‌شد، چون اگر ادلّه را علم می‌کردند و ادلّه را مثل بقیه چیزها به آدم‌ها نشان می‌دادند، خودشان نمی‌‌خواستند قبول کنند، ضرر می‌کردند چیزی که به نفع شخصی آن‌ها نبود به بقیه نشان می‌دادند، چیزی که به ضررشان بود پنهانش می‌کردند، «تُخْفُونَ كَثِيراً». 🔹۳. نکته در مورد «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا» برمی‌گردد به اینکه «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» چون این‌ها وظیفه‌شان را در مقابل خدا اداء نکردند، اگر کسی می‌‌خواهد وظیفه‌اش را در مقابل خدا اداء کند، کلام خدا را در حدّ کاغذ نباید بگیرد، دین و الفاظ مکتوبه، باطن دارد. من دنبال باطن این کلام باشم. ❓باطن این کلام چیست؟ پشت پردۀ این لفظ‌های نوشته شده چیست؟ اگر فقط به ظاهر بپردازم و به پشت پردۀ الفاظ و کلماتی که از ناحیه حق نازل شده کاری نداشته باشم به همان اندازه یهودی‌گری را بصورت رندانه اعمال می‌کنم. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بيانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com
۲۲۰ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۱* 🔹۴. هر کتابی باید در کاغذ باشد، هر کتابی باید مکتوب باشد، مکتوب هم باید جایی ثبت شود؛ اما خدای سبحان بابت اینکه این مکتوب را فقط در کاغذ حفظ کردند و از کاغذ جریان پیدا نکرد تا در دل این‌ها بنشیند مواخذه شان کرد. کلام خدا باید از کاغذ جریان پیدا کند و به عنوان اعتقاد روی دل من ثبت شود. اعتقاد چیست؟ اعتقاد، ثبت علمی است که شما به دست می‌آورید. اگر علم بر صحفۀ دل نوشته شد، می‌شود عقیده. این‌ها علم را در حدّ کاغذ می‌دانند و در حدّ باور قبول ندارند، به همین جهت خدای سبحان این‌ها را سرزنش می‌کند، «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ» شما کتب را فقط در حدّ کاغذ بها می‌دهید، ما که نمی‌خواهیم، شما کاغذ داشته باشید ما می‌خواستیم شما باور داشته باشید، از این کاغذها به یک باور برسید. 🔹۵. یک نکته دیگر که مطرح است اینکه «تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثیراً» سرزنشی که خدا آن‌ها را کرد و ممکن است ما را هم سرزنش بکند، اینکه یک سری از چیزهای دینی را خیلی بزرگش کنیم و بوقش نماییم و شعار بدهیم و خیلی هم قبولش داشته باشیم، یک سلسله از مقدسات را در زندگی پنهان کنیم، یعنی اصلاً اجازه ندهیم که آشکار بشود، نگذاریم این‌ها جا پیدا کند، این مورد شامل بسیاری از ما می‌شود. شاید به جرأت می‌توانم بگویم ۹۹% ما را در برمی‌گیرد. ❓می‌دانید چرا؟ چون هر کدام از ما بعضی از مقدسات دینی برایمان خیلی بزرگ و مقدس و پررنگ است و بعضی دیگر برای ما چیزی نیست یعنب آن را گذاشتیم آن پشت‌ها و روی آن حساب باز نمی‌کنیم. می‌گویند ما آیات را برای شما ارائه ندادیم که نکفر ببعض و نؤمن ببعض باشیم، ما آمدیم که همه آن را قبول کنیم، مخفی کاری نداشته باشیم که بعضی را قبول کنیم و بعضی را پنهان و کتمان کنیم. «تُخْفُونَ كَثِيراُ وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ» در حالی که به شما یک چیزی یاد داده شد که نه خودتان می‌دانستید نه پدرانتان، چیزی به شما یاد داده بودند. «مَا لَمْ تَعْلَمُوا» شما می‌فرمایید منظور از آن چیزی که خدا به یهودیان داد که نه خودشان می‌دانستند نه پدرانشان می‌دانستند. چه مواردی بوده؟ در قسمت بعدی پاسخ می‌دهیم. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com
۲۲۱ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۱* 🔹۶. دربحث پیشین گفته شد خدای سبحان چیزهایی به یهودیان داد که نه خودشان و نه پدرانشان می‌دانستند آن چیزها عبارتست از: 🔻معلم تمام برداشت‌های کُتب آسمانی خداست یعنی اگر آن نور کتاب نباشد ما متوجه هیچ چیز نمی‌شدیم. «عُلِّمْتُمْ» معلم خداست، خود خدا طریقۀ استفادۀ صحیح از این کتاب را یاد می‌دهد، طریقه‌ای که ما خودمان هر چه درس بخوانیم یاد نمی‌گیریم، از پدرانمان هم به ما منتقل نمی‌شود، فقط آموزگار، خداست. 🔻نکتۀ بعدی که مطرح می‌کنند، «عُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكم بشارت آمدن پیامبر را نه شما به آن علم داشتید نه پدرانتان علم داشتند. خدا این علم را در اختیارتان قرار داده، «عُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُم» تا اینجا متوجه شدیم که یک چیزی را شما می‌دانید و با وجود اینکه می‌دانید آنرا می‌پوشانید، حقیقتی که من به آن علم دارم و با وجود اینکه علم دارم می‌پوشانم، و این پوشانیدن مورد مذمت خدا قرار می‌گیرد، همان‌طور که یهودیان را سرزنش کرد، من ِمسلمان را هم سرزنش می‌کند. وقتی ما یک چیزی را ندانیم اسمش مخفی کاری نمی‌شود، مخفی کاری جایی است که می‌دانم و پنهان می‌کنم، می‌دانم علم به حق دارم، علماء یهود هم علم داشتند که پیغمبری در کار است، یک دسته از مسائل دینی‌شان را اظهار می‌کردند و این دسته را که اصل ِمسائل بود پنهان می‌کردند. آن‌ها خیلی از چیزها را می‌دانستند؛ ولی چون با منافع آن‌ها سازگار نبود پنهان می‌کردند. 💢 شاید بتوانم از این قسمت آیه یک چیز کُلی را عرض کنم که قانوناً نباید در مقابل امور دینی منفعت طلب باشیم. باید دین را بخواهیم ولو با منافع‌مان سازگار نباشد «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (بقره/۱۶۵) باید دین را دوست داشته باشیم. خیلی وقت‌ها منافع من با دین در خطر قرار می‌گیرد، آبروی من با دین می‌رود؛ ولی باید دین باشد ولو من نباشم. علماء یهود عقیده‌شان این بود که خودشان مهم بودند، منفعت خودشان مهم بود نه دین. آن چیزی که خیلی خطرناک است و آدمی متأثر می‌شود این است که خدای سبحان هم به پیامبرش گفت با این‌ها محاجّه کن، جواب نقضی به آن‌ها بده، جواب کلّی به آن‌ها بده؛ ولی بعد می‌فرماید ولشان کن، این‌ها وارد و آشنا هستند، هر چه با آدم منفعت طلب حرف بزنی تعصب کورش کرده، تعصبی که دارد، اجازه نمی‌دهد حق را بفهمد. پس آن‌ها را رها کن «قُلِ اللَّهُ» بگو خداوند.«ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» اقامۀ حجت بر این‌ها کردی، اتمام حجت و محبت کردی، دلیل را آوردی، پیامی که باید می‌رساندی رساندی، خداوند بارها به پیامبر گفته «إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ» (شورى/٤٧) وظیفۀ تو این است که پیام را برسانی، وقتی که رساندی «ثُمَّ ذَرْهُمْ» یک زمانی هم به آن‌ها بده، قبول نکردند رهایشان کن، «ذَرْهُمْ» ولشان کن، «فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» در گردابی فرو رفتند، بگذار بازی خود را بکنند، خیلی عجیب و غریب است. ❇️ این یک معنا بود که خدمت شما عرض کردم، طبق این معنا مگر پیامبر «عروة‌الوثقی» نیست؟ وقتی ما چنگ بزنیم به این «عروة‌الوثقی» و عروه هم ما را گرفته. وقتی ما با این عروه درگیر بشویم خدا به این عروه و ریسمان می‌گوید: رهایشان کن، این‌ها آمدند که درگیری ایجاد کنند، ولشان کن، آمدند که ایجاد شک کنند، پرتشان کن، «ذَرْهُمْ» رهایشان کن، یعنی عروة‌الوثقی پیامبر برای آدم منفعت طلب چسب ندارد، چسب عروة‌الوثقی برای آدم حق طلب است. آدم حق طلب به عروة‌الوثقی می‌چسبد تا می‌رود جلو «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنكبوت/٦٩) شما را می‌چسباند «ینصرکُم» ولی وقتی آدم نفع طلب شد به جای دین طلبی عروة‌الوثقی پیامبری دفعش می‌کند دیگر لازم نیست دلیل و حجت برایش بیاوری! 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com
۲۲۲ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۱* 🔹۱۶. این‌ها دین ندارند، با دین بازی می‌کنند، «يَلْعَبُونَ» یعنی احکام و مسائلی که در دین وجود دارد آنجا که منافعش ایجاب می‌کند قبول کند، هر جا نفعش از بین برود قبول نکند، این دین باوری نیست دین‌بازی است. یک عده فوتبال بازی می‌کنند گروهی هم با دین بازی می‌کنند. هر کسی یک جور بازی می‌کند. کسی که خودش مهمّ است نه دینش، لعب دارد. اجمالاً ممکن است بُردی نصیبش بشود؛ اما مجازی است، این برد در یک مقطع موقت است. اگر ۷۰ سال هم برنده بشود؛ولی برای همیشه باخته‌است. 🔹۱۷. نکته سوم: قسمت آخر آیه مهم است، هر چیز که برای ما حجتش تمام شد. پیامبر به ما یک مدت مهلت می‌دهد، اگر بعد از مهلت هر علمی که نصیب ما شد. ✨ خدای سبحان به پیامبر می‌گوید به این‌ها مهلت بده برای چی؟ اگر علم تبدیل به باور شد در ما نهادینه می‌شود و ما می‌توانیم با پیامبر ارتباط تنگاتنگ داشته باشیم در واقع مفهوم مخالف آیه، یک دسته به ما می‌گویند ولشان کن، مفهوم مخالف آن چیست؟ اینکه یک دسته‌ای دیگر را حتماً بگیر، این خیلی مهم است، یک بشارت است، ای پیامبر هر کسی که دانست و دانسته را باور کرد بگیرش چون «ذر» در مقابل خداست. آنکه هر چه به او یاد دادی بر اثر مرور زمان باور قلبی او شد، او را بگیر، آن کسی که هر چه به او یاد دادی زمان هم به او دادی، فقط در حدّ علم مادی، به ایمان تبدیل نشده در حدّ علم در کاغذ ماند دانسته‌ها در دل جا نگرفته، رهایش کن چرا؟ چون منفعت طلب هست، چون بعضی از این دانسته‌ها با منافع او سازگار نبود نمی‌خواسته در دل راه پیدا کند، «ثُمَّ ذَرْهُمْ» این‌ها را باید رهایشان کنی. 🔹۱۸. یک تفسیر دیگر و بسیار زیبایی است و کاملاً خلاف این تفسیری است که عرض کردم، می‌فرمایند تا الآن گفتیم برای آدم‌هایی که قبول نمی‌کنند خیلی نیرو خرج نکن، خیلی مایه نگذار، حرفت را زدی ولشان کن ولی تفسیر دوم کاملاً خلاف این مطلب است. می‌گوید در درونت الله بگو و کلمات را از زبانت هم برای این‌ها به درونت پرت کن! مرتب خدا خدا بگو! «ذرهم ما فی لسانک» آنچه که روی لسانت و زبانت است برای این‌ها بریز، آن‌قدر بگو بلکه قبول کنند، طبق معنی اول، دیگر بس است، قبول نکردند رهایشان کن طبق معنی دوم نه رها نکن هر چه در زبانت است به این‌ها بگو، آن‌قدر بگو که قبول کنند، چون در واقع می‌خواهی از «خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» دست بردارند. تو پیامبری، نمی‌توانی ببینی این‌ها «فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» باشند پس «ذَرْهُمْ» آن چیزی که در زبانت داری باید (یک مضافی در تقدیر بگیریم،) بالاخره گرفتار مجازگویی در آن می‌شویم؛ ولی با مبانی تبلیغی پیامبر سازگار است، چون تا آخرین لحظه به پیامبر می‌گفت این‌ها نمی‌دانند، پس باید بدانند از کجا بدانند؟ از کلام پیامبر باید بدانند، پیامبر همۀ وجودش را می‌گذارد، خدا حق دارد به پیامبرش بگوید، بگو این‌ها واقعاً نمی‌دانند. 💢یکی از بزرگان هرگاه بعضی از شاگردانش می‌خواستند از او جدا بشوند می‌گفتند به ما یک توصیه‌ای بکنید، آن بزرگ همین آیه را می‌خواندند، همین قسمت آیه، «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» آیه بسیار مهم و هشدار دهنده است. 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بيانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com
۲۲۳ *ادامۀ شرح آیۀ ۹۱* 🔹۱۹. آیه می‌گوید: اکثریت با دین بازی می‌کنند، در شرایط معمولی دین‌باور هستند در آزمایش‌های زندگی به آن مقدسات معتقد نیستند، فرض کنید شما جدای از این اکثریت هستید، می‌فرماید اکثریت فرو می‌روند؛ ولی شما باید بالا بیایید، آن‌ها در باطل فرو می‌روند؛ ولی شما اقلیت هستید، اقلیتی که وابسته به پیامبر و آل پیامبر است، «خَوض» در باطل نکنید. برای بقیه خیلی عادی است که اکثریت به اسم دین در باطل ‌فرو بروند، چیز خاصی نیست همۀ زمان‌ها بوده، الآن هم هست، شاید این اکثریتی که با دین بازی می‌کنند هم غالب باشند؛ ولی اگر کسی با پیامبر باشد «خَوض» در باطل ندارد، در باطل فرو نمی‌رود، می‌دانید حکایت آب و روغن است، این روغن همیشه بالا می‌ایستد، کنار آب هم که باشد شما آب و روغن را با هم قاطی کنید سپس رهایش کنید، روغن بالا می‌آید آب پائین می‌ماند، ما در زندگیمان ممکن است کنار کسانی که «يَلْعَبُونَ» هستند قرار بگیریم، کنارشان هستیم؛ ولی باید بالا دستشان قرار بگیریم. مغلوب تفکرات آن‌ها نشویم، مغلوب تفکراتی که بعضی از دین را قبول دارند و بعضی را قبول ندارند، نشویم. این‌ها را رها کنید، به سراغ پیامبر و اعتقادات حقه‌تان بروید. «قُلِ اللهُ، ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ». 🔹۲۰. یکی از مفسرین نکتۀ لطیفی دارد، می‌گوید: اگر آدم موحد باشد فرو رفتن دیگران در باطل در او تأثیر نمی‌گذارد. به اندازه‌ای که ما توحیدی باشیم نفوذ ناپذیر هستیم همه در باطل کشیده شوند او در حق باقی می‌ماند، «قل الله» نمی‌گوید: «قولوا الله،» تو یکدانه پیامبر بگو الله وقتی یکی توحیدی شد باطل نمی‌تواند در او مستقر شود، «ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» می‌فرمایند: دلیلش اینکه وقتی موحد حق است باطل هیچوقت نمی‌تواند در حق جا کند. حق، خداست، باطل هیچوقت در خدا نمی‌تواند نفوذ کند چون خدا عزیز است، عزیز یعنی نفوذناپذیر، چیزی نمی‌تواند در آن نفوذ بکند، «ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ». 📌ادامه دارد... 📚«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» کلاس تفسیر قرآن ۸۳/۹/۷ كانال در محضر استاد بروجردي را در پيام رسانهاي زير دنبال كنيد بله👇 https://ble.ir/Boroojerdi ایتا👇 https://eitaa.com/darmahzareostadbroujerdi تلگرام👇 https://t.me/darmahzar سایت موسسه👇 emamraoof.com