علمدار کربلا
تو جان عالمی ، همه عالم فدای تو
( هرگز نمیرد آنکه ) شود مبتلای تو
( هرگز نمیرد آنکه ) تو دل برده ای از او
رخصت نمی دهی که بمیرم برای تو ؟
دل می برد مرام تو از خلق روزگار
مهر تو را نهاده به عالم خدای تو
تنها نه شیعیان به تو دلبسته می شوند
دیوانه کرده خلق جهان را هوای تو
دشمن چه کرده با تو که بعد از هزار سال
دارد به گوش می رسد ادرک اخای تو
امید خیمه های حسینی عزیز من
از علقمه مباد نیاید صدای تو
سقا ندیده تشنه کسی در کنار رود
( ثبت است بر جریده ی عالم ) وفای تو
خوشبخت آن کسی که به پایت نفس کشید
خوشبخت تر کسی که بمیرد به پای تو
باید گلایه را ببرم پیش مادرت
روزی من اگر نشود کربلای تو
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer