#خاطرهای_حیرتآور از زبان
قمرالملوک وزیری،
#خواننده مشهور دوران
#رضاشاه
امیراحمدی برای اجرای موسیقی مرا به خانهاش دعوت کرد پس از آنکه خواندم مرا خواند، دستم را بوسید و پیش خود نشاند و رو کرد به پیشخدمتها و گفت بروید خورجینی را که از
#لرستان آوردهام بیاورید. خورجین را که آوردند، دست کرد و یک جفت
#گوشواره از آن در آورد و اولی را گوش من کرد و دومی را نتوانست و آن را در دست من گذاشت.
موقعی که آمدم نشستم، دیدم تکهای سیاه و نرم به انتهای گوشواره آویزان است و فهمیدم آن را از غارت آوردهاند و قسمتی از
#نرمه_گوش به آن
#آویزان است.
📚آوای مهربانی، یادواره قمرالملوک،ص۲۳۸
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚
@dastanak_ir