چاله اي در خيابان اصلي شهر وجود داشت و مردم از وجود اين چاله گله داشتند آدمها، ماشينها و... توي آن چاله مي افتادند وخسارت مي ديدند. بنابراين عده اي از مردم روبروي شهرداري جمع شده واعتراض خودشان را اعلام نمودند وخواستار پاسخگويي مسئولين شدند، مسئولين تجمع كنندگان را به سالن اجتماعات شهر راهنمايي وشروع به سخنراني و ارائه راهكار كردند،
ابتدا رييس شورا شروع به سخنراني كرد و همه ساكت شدند ، اوگفت من يك راه حل بسيارخوب دارم ما يك مركز فوريت هاي پزشكي درنزديكي چاله ايجاد مي كنيم تاهر موقع كسي در آن افتاد به سرعت او را با آمبولانس به بيمارستان برسانند جمعيت سالن همگي خوشحال و كف مي زدند و ايول مي گفتند،
تااينكه شهردار پا شد و رو به رييس شورا كرد و گفت اين يك راه حل مسخره است چون شايد تا بردن مصدومين توسط آمبولانس به بيمارستان زمان زيادي طول بكشد و طرف بميرد ، بنابراين من پيشنهادمي كنم كه يك بيمارستان درنزديكي آن چاله ايجادشود تا اگر كسي داخل چاله افتاد سريع به بيمارستان منتقل شود ومورد مداوا قرار بگيرد و اين طوري شانس زنده ماندش بيشتر مي شود، با شنيدن اين حرف ها حاضرين سر از پا نمي شناختند و كلي خوشحال شدند كه صاحب يك بيمارستان جديد مي شوند،
ناگهان نماينده اي از ميان جمعيت برخاست و گفت من متخصص اتم شكافيم و هميشه در بين مردم هستم ، نه رييس شورا عقل دارد و نه شهردار!! چون ساخت يك بيمارستان حداقل 2 سال زمان مي برد و مردم شهر براي الان چاره مي خواهند نه چند سال بعد، همه حضار ساكت شدند كه اين شخص چه راه حلي دارد؛ اوگفت ما اين چاله را پر مي كنيم و در كنار بيمارستان شهر يك چاله ديگري مي كنيم و بدين ترتيب هزينه را كاهش داده و زمان را كوتاه مي كنيم.
◽️ ربط این داستان به
#برجام تکذیب میشود.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚
@dastanak_ir