درد داشت ، سختی می کشید ، خسته بود، دیگر تحمل نداشت، با خود فکر میکرد چرا باید زندگی کند؟
گوش هایش از پندو اندرز پر بود ، نیاز به طراوت و نشاط داشت و از آن مهم تر نیازمند به چیزی بود که آرزوهایی که درسر می پروراند رابه سرعت برایش محقق کند . رویاهای شیرین ی که هرگاه به آن فکر می کرد آه حسرت بود که از او بلند می شد.
می دانست دنیا به این خوردن و خوابیدن نیست به همین دلیل هم بود که درد می کشید و....
می دانست زندگی دارای لذت های دیگری است که خود را از آنها محروم می دید....
به این دلایل و به دلایل دیگر از خدا گلایه و گاهی هم اعتراض داشت. چون همه این مشکلات را از ناحیه او می دانست و به همین دلیل گاهی با او قهر می کرد.
🔸چرا خداوند باید به انسانها سختی را بچشاند و آنها رابه درد و رنج قرار دهد؟
🔹چرا برای همه وسعت ایجاد نمی کند که هر کدام به هرچه بخواهند همان موقع برسند ؟
🔸چرا....؟!
ادامه دارد .......
📚 کتاب خاص تر شدن برای خدا/ انتشارات
مدرسه قرآن
#سه_شنبه
#دوره_سوم_رشد