ما جلوه ی اوییم. مظهریتی از اسما و صفات او را داریم. حیات داریم، یعنی حیات او . قدرت، علم، رأفت، رحمت، کرم، جود و... همه مال اوست. بعضی سعه ی شان محدود است. مثل لامپ یک واتی .چه قدر نور و حرارتش کم است. همین یک وات هم یعنی نور و حرارت او را دارد ولی بسیار ضعیف و محدود! چون ما شدیم جلوه، حجابی همه داریم که کاری نمی توانیم بکنیم. و این حجاب برای این است که ما ممکن شدیم و ذات واجب یک چیز است. اما از اینجا حجابها شروع می شود. هر عملی و امری که سبب می شود و نمی گذارد جلوه بودن شما ظهور داشته باشد. این می شود حجاب. یک فکر، یک علاقه، یک عمل که نمی گذارد جلوه بودن من ظهور داشته باشد . قران هرجا که بخواهد از ظلمت نام ببرد از ظلمات نام می برد، جمع می آورد. اما از نور اسم می برد. انوار نداریم. یخرجهم من الظلمات الی النور چون ظلمت ها می شوند این کثرت ها. علاقه ها، فکرها، گفتار و عقاید..... خدای سبحان خود را اینگونه معرفی می کند. هو معکم اَینَ ما کُنتم این که گفته شد شما جلوه اید، شما را به این معنی نزدیک می کند. شما مظهری از اسماء اویید. می شود فاصله دید؟! اگر این چنین است، چرا من احساس نمی کنم؟ چرا در نماز حواسم نیست و گویی با او نیستم؟ یکی از بزرگان می گفت گاهی یک کتاب میخوانید انقدر غرق در مطالعه ی کتاب می شوید که از اطراف غافلید. اینقدر حضور دارید نسبت به مطالعه . در نماز گویی نماز را گذاشته اند که شما بروید دنبال فکر های دیگر... حجاب ها با ما این کار را کرده اند انقدر پرت شده ایم که با علم و قدرت او، معصیت او را هم انجام می دهیم. در مناجات شعبانیه آمده است : لتطهير قلبي من اوساخ الغفلة عنك دلم از چرک های غفلت پاک بشود یعنی اینها.... اگر به این موضوع فکر بکنیم می بینیم که چه قدر کوریم! یک نفر یک چیزی جلویش هست نمی بیند. به او توهین می کنند و می گویند چشم نداری؟ نمیبینی مگر! حالا چه طور مایی که جلوه ی اوییم، او را نمی بینیم؟ یا به وجودش کافر می شویم و می خواهیم ثابت کنیم که او هست. چه قدر باید کور باشیم که دلیل بخواهیم برای بودن او. چاره ای نیست دلیل می آوریم ولی این کوری ما را می رساند.. :books: استاد سعادتفر @davat_namaz