eitaa logo
دعوت به نماز🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
601 ویدیو
185 فایل
بسم الله النور مطالب کانال: 🔰 شنبه: دعوت به نماز 🔰 ۱شنبه: نماز در دوره اول رشد 🔰 ۲شنبه: نماز در دوره دوم رشد 🔰 ۳شنبه: نماز در دوره سوم رشد 🔰 ۴شنبه: موانع نماز 🔰 ۵شنبه: اسرار نماز 🔰 جمعه: راهکارهای جذب به مسجد شناسه ارتباط: @namaznor
مشاهده در ایتا
دانلود
توجه به این نکته ضروری است که : قران کریم می فرماید : سبحان الله عما یصفون خدای سبحان منزه است از اینکه کسی بخواهد او را توصیف کند . توصیف یعنی چه؟ اینکه بگویییم وَ الاِسْتِعَانَةَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ أَمَّلَکَ مُبَاحَةً توصیف حضرت حق است و ما اجازه ندارم خدا را وصف کنیم الا عباد مخلَص عباد مخلص می توانند خدا را وصف کنند بنابرین حضرات ایمه که عباد مخلَص هستند می توانند خداوند را وصف کنند مخلِص کسی است که تازه در راه رسیدن به اخلاص است مخلَص ان کسی است که عین اخلاص شده ! گاهی می گوییم شخصی عادل است . گناه کبیره انجام نمی دهد اما گاهی می گوییم فلانی عدل است ! علیٌ عدلٌ عادل در مسیر است و عدل یعنی با عدل فرقی ندارد. اول قدم در رها شدن و طهارت قلب استعانت از حضرت حق است بگویید خدایا امام سجاد علیه السلام ان عبد مخلصت فرموده و من هم می خواهم در زمره ی ان کسانی که تو را ارزو کرده اند قرار بگیرم. پس مرا کمک کن و از من دستگیری کن و مرا در این مبارزه کمکم کن. 📚استاد سعادتفر
تا حب نفس بیرون نرود محبت الهی سر جای ان نمی اید . وقتی محبت نیاید و خدا عبد را دوست نداشته باشد برکات نمی اید . یکی از مواردی که در مبارزه مهم است این است که بدانید با چه باید مبارزه کنید ؟ مبارزه ی با حب نفس در سه مقطع باید صورت بگیرد : 1) در مباحات 2) در مکروهات 3) در ممنوعات اکل شهوات را باید در این سه مرحله پیدا کرد . سوره ی شعرا می فرماید: يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ‎﴿٨٨﴾‏ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ‎﴿٨٩﴾ روزی که هیچ چیز برای انسان نفع ندارد مگر کسی که با قلب سلیم امده باشد . از امام صادق پرسیدند مراد از این قلب سلیم چی هست ؟ حضرت فرمودند یعنی قلبی که غیر از خدا در ان نباشد ! خود این غیر خدا مراتب دارد اول چیزی که باید از قلب بیرون برود تا قلب سلیم شود حب النفس است . تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز حب دنیا هم از شئونات این حب نفس است . و قلب سلیم هم مراتب دارد تا زمانی که می رسد به وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا که مرتبه ی عالیه است . امام صادق در تفسیر این ایه که در شان اهل بیت است فرموده است خداوند او را از ماسوای خود جدا کرده است . مباح چیست که ما باید با ان مبارزه کرد ؟ چرا باید با ان مبارزه کرد ؟ ان مباحی که با حب نفس صورت بگیرد مزاحم است. ما در این دار دنیا مکلف به یک سری تکالیف هستیم. برای این تکالیف احکامی است ان احکام به 5 قسمت تقسیم شده است واجب ، مستحب، حرام و مکروه و مباح مباح یعنی امری که فعل و ترک ان فرقی ندارد در مکروحات جانب ترک رجحان دارد و در مستحبات جانب فعل . مباحات می توانند منشاء غفلت بشوند و سبب ضایع کردن امر بشود در امر خوردن فکر کنید . گاهی خوردن مکروه است و گاهی مستحب و گاهی حرام و گاهی حلال و گاهی مباح. اگر انسان بتواند مباح را از زندگی خود بیرون ببرد و ببردش در قالب ان چهار تا. بعد مبارزه با ان اسان می شود . رسول اکرم به ابوذر می فرماید: سعی کن برای هر عملی که می خواهی انجام بدهی یک نیت صادقه داشته باشی. نیت صادقه یعنی نیتی که خداوند انسان را بر ان نیت تصدیق بکند . نیت کنید و خداوند بگوید که احسنت . نیت صادقه یعنی قصد قربت. اگر قصد قربت در تمام شئونات وارد شد ان حب نفس می رود بیرون . در یک هفته تمرین کنید که حب نفس را از اعمال خارج کنید و فقط به قصد قربت کارها را انجام دهید . 📚استاد سعادتفر
بحث پیرامون طهارت قلب بود که مرتبه ی سوم از مراتب وجودی بود و امیر المومنین(علیه السلام) آن را بیان فرمودند. طهارت این مرحله از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از این مرحله به بعد است که اگر قلب طاهر بشود، برکات نازل می شود و ارزاق برایش محسوس می شود. خداوند عزوجل به حضرت داوود علیه السلام فرمود : داوود! برحذر بدار بنی اسراییل را از این که به امیال خود روی بیاورند. دلهایی که وابسته ی این خواسته ها می شوند از من محجوب اند. یکی از موارد، کنار رفتن خواسته ها است. منشا تمام خواسته ها هم دو چیز است: حب دنیا و حب نفس است. این دو اگر نباشد هرچه باشد خدا است. و حب نفس اگر کنار برود حب دنیا هم از بین می رود. هفته ی قبل گفته شد که تطهیر قوه ی قلب در مرحله ی مبارزه با نفس باید در سه مرحله صورت بگیرد. یکی در مباهات یکی در مکروهات و یکی در محظورات 📚استاد سعادتفر
داشتن حب نفس خودش علامت یک نقص معرفتی است. وقتی انسان در شناخت خودش و در واقع در شناخت خداوند عزوجل نقصان دارد، این سبب پیدایش حب نفس در انسان است. وقتی می گوییم حب نفس یعنی شخص دارد نفس را می بیند، دوستش دارد، مزاحمش هم هست! وقتی نفس را ندید یعنی حبی نیست و مزاحمی هم نیست. توصیه شده که سودمندترین معارف شناخت خود است. این حدیث متواتر است یعنی یقین است که از پیامبر گفته شده که : مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ شناخت خود مهم است چون وقتی حب نفس پیدا می کند که خود را نشناخته، وقتی خود را شناخت درحقیقت خود را نمی بیند و آنچه می بیند مظاهر اسما و صفات حق می بیند. در حدیثی امام صادق(علیه السلام) فرمودند : نزدیک بودن مومن به خدای عزوجل از شعاع خورشید به خورشید هم نزدیک تر است. خدای عزوجل کمال مطلق است، کمال مطلق یعنی نقص نیست. چون نقص یعنی محدودیت ! او یعنی همه چیز خورشید یعنی همه ی شعاع ها ولی شعاع خورشید نمی شود و قابل مقایسه هم با خورشید نیست. در دعای شریف ماه رجب که از ناحیه ی مقدسه ی بقیه الله(عج) صادر شده می گویید : لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ فرقی نیست بین خداوند و انسان کامل نیست مگر اینکه آنها عبادند و خلق او شامل همه ی اینها است. 📚استاد سعادتفر
حب نفس ها را باید چه کرد؟ باید مبارزه کرد تا برداشته شوند، تا بحث معرفتی بوجود بیاید، تا برسیم به اینکه منشا همه ی خواسته ها حب نفس است. مادامی که حب نفس هست محبت وارد نمی شود جایگزین حب نفس، حب او قرار می گیرد.ش راه مبارزه : بهترین راه مبارزه این است که انسان بتواند در زندگی اش مباهات نداشته باشد. مباهات یعنی اموری که در اسلام و در احکام دستور خاصی برایشان داده نشده است. این مباهات ارتکابشان برای انسان می تواند برای حب نفس آور باشد . هر کاری را ببرد در قالب یکی از آن دستورات مستحب و واجب و مکروه و حرام. حدیث از حضرت رسول(صل الله علیه و اله) : دَعْ ما يَرِيبُكَ إِلَى مَا لا يَريبُك رها کن آنچه را که تو را به شک می اندازد برو سراغ چیزی که شک درش نیست. هرچه در نفس برایش پیدا می شود نگاه می کند ببیند حکمش را می داند یا نمی داند. در وقت شبهات توقف می کند در امر مشکوک جانب حب نفس را نگیرد و راه مبارزه را درپیش گرفته و هرچه او خواست به او ندهد حدیث دیگری داریم که: با ورع ترین مردم کسی است که وقت شبهه توقف می کند . توقف در شبهه باعث کنار رفتن حب نفس و ورود محبت الهی است. 📚استاد سعادتفر
تا جلسه ی بعد باز همان توصیه ی هفته ی قبل را بیان می کنیم . از زبان امام سجاد(علیه السلام) در دعای ابوحمزه که حضرت بشارت به ما داده اند : استعانت و کمک تو شامل حال کسی است که تورا آرزو دارد نه خودش را . و این ها آسان نیست. استعانت حضرت حق را می خواهد، باید شخص با توسل به خود حضرت حق و استعانت از خود او این مدد را از خودش بخواهد. از خود او به خود او روی بیاورد آرزوی او را دارد و از او می خواهد که کمکم کن به خودت برسم. من تورا می خواهم ولی خودم حول و قوه ای ندارم... خودت کمکم کن که به خودت برسم. 📚استاد سعادتفر
بحث پیرامون سرّ طهارت بود و در ادامه به بحث طهارت قلب رسیدیم. که دومین مرتبه از مراتب وجودی است که حضرت علی(علیه السلام) بیان کرده اند. آن پنج مرتبه که امیر المومنین(علیه السلام) فرمودند عبارت بودند از: ظاهر، باطن، قلب، روح و سِر خداوند عزوجل به حضرت داوود(علیه السلام) فرمود : بر حذر بدار بنی اسراییل را از این که به شهوات خود روی بیاورند. دلهایی که وابسطه ی به این شهوت ها می شوند از من محجوب اند. و حالا می پرسیم شهوت ( میل و خواسته)چیست؟ روایتی داریم که می فرمایند : شهوات وسیله ای برای نفس هستند. اگر این وسیله و خواسته عالی باشد نفس به وسیله ی آن خواسته بالا می رود. اما اگر این خواسته پست باشد نفس هم پایین می آید. پس مطلب اول این که: خواسته ها تقسیم بندی می شوند به خواسته های عالی و پست. 📚استاد سعادتفر
اما مطلب دوم برای نفس دو تا غرض وجود دارد. یکی غرض ذاتی و یک غرض عرضی ( یعنی برش عارض می شود ) غرض ذاتی مثل جمع منفعت و دفع مضار ( بدیها ) و غرض های عارضی ممکن است از ناحیه ی شرع مقدس باشد و ممکن است از غیر شرع باشد . گفتیم اگر انسان بخواهد قلبش را طاهر بکند یکی از مزاحم ها حب نفس است . و گفتیم که در سه محور باید با حب نفس مبارزه شود . در مباهات و در مکروهات و در ممنوعات . و برای مبارزه در این مراحل فعلا در مورد غرض ذاتی بحثی نمی کنیم . اما اغراض عرضی ! می فرمایند اگر این غرض از ناحیه ی شرع مقدس خواسته شده مانند عبادات که خداوند فرموده و بر نفس عارض می شود مانند نماز و روزه و... اگر نفس این اغراض را به کار گرفت ، مورد رضایت حق است. و به دنبال رضایت ، محبت حق می اید . و وقتی حق محبوب شخص شد . حق می شود سمع او و چشم او و گوش او اما اگر اغراض از غیر شرع عارض شد ! و این اغراض هم باعث نارضایتی حق باشد اینها را می گویند القائات شیطانی . پس القائات شیطانی ان غرض هایی است که سبب نارضایتی حق است. و حب نفس که باید با ان مبارزه کرد از اینجا شروع می شود . خواسته هایی که از ناحیه ی خداوند است ممکن است در حال برای انسان سخت و سنگین باشد اما در انتها سبب لذت است. چون نفس ان سویی است. فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا است . اما القائات شیطان ممکن است لذت انی داشته باشد اما سر انجام تلخی نفس را به همراه خواهد داشت !چون با او هماهنگ نیستند . می فرمایند مهم این است که وقتی القایی می شود ببیند این القا از چه ناحیه ای است ؟ ار ناحیه ی خدای متعال است ؟اگر در لحظه تلخ هم هست ! در مورد نماز می فرماید : وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ ابتدا سخت است ! إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ ‎﴿بقره/ 45﴾ یا روزه و جهاد ابتدا اسان نیست اما سرانجام! قران می فرماید: إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ‎﴿التغابن: ١٥﴾‏ اموال و اولاد سبب امتحان شما می شوند . ما ببینیم که اینها سبب می شوند که شما را از ما محجوب بکنند یا نه! که ببینیم مال و اولاد سبب دوری از خدا می شوند یا نه! 📚استاد سعادتفر
پس در این مرحله که خداوند به حضرت داوود می فرماید که بنی اسراییل را از به کار بردن شهوات برحذر بدار چون دلهایی که محجوب اند، طهارت ندارند . مراد از شهوات این بخش از شهوات هستند. شهوات پست که دل را محجوب می کند و سبب می شود که انسان از خدای متعال محجوب شود. وقتی دل محجوب شد از طهارت باز می ماند! مخالفت با حب نفس یعنی مخالفت با این خواسته ها و اغراض! گفتیم این اغراض و خواسته ها خلاصه در این سه محور مباهات و مکروهات و محذورات هستند . بهترین راه مبارزه ی با مباحات که سبب نشود انسان دچار حب نفس بشود قصد قربت در همه ی کارها است! یعنی قصد نزدیک شدن به خدای متعال اگر قصد قربت بیاید دیگر مباح را از زندگی خارج می کند. هر عملی خواستید انجام بدهید ببینید می توانید این کار را به قصد تقرب به او انجام دهید؟ این خیلی ریز می شود و در تمام حالات و کارها وارد می شود. و این گونه تمام حالات می شود عبادت و دیگر مباح نیست. 📚استاد سعادتفر
اما مکروه چیست؟ کره یا کراهت یعنی عملی که سبب نارضایتی شخص است. خوشایندش نیست و طبعا نمی خواهد. در مورد خدای عزوجل یعنی خداوند آن عمل را اراده نفرموده و آن را نمی خواهد. ولی برای اینکه بر بنده ها سخت نشود آن را حرام نفرموده. به همین دلیل می فرمایند: اگر انسان عملی که مکروه است را انجام دهد یعنی عملی که بر خلاف اراده ی حضرت حق است را انجام داده. هرچه معرفت بالاتر برود این سنگین تر می شود. عملی را که خداوند اراده نفرموده را اگر من انجام بدهم نتیجه اش چه می شود؟ حالا این جزء اغراض ذاتی نفس است یا جزء اغراض عرضی؟ و اگر من آن را انجام دادم فقط به دلیل القائات شیطانی دارم انجام می دهم؟ ائمه ی ما و بزرگان دین عمل مکروه در زندگیشان نبوده. اراده ی نفس که آمد تعلق نفس را می آورد. یعنی نفس من وابسته ی به این است. و آن وقت دلهایی که وابستگی های این جوری دارند محجوبند وعمل می شود حجاب و دل می شود محجوب و از طهارت می افتد. دستوری از زندگی نیست که ما برایش قاعده نداشته باشیم. هفته ی قبل گفتیم که حضرت رسول فرمودند : دَعْ ما يَرِيبُكَ إِلَى مَا لا يَريبُك رها کن آنچه را که تو را به شک می اندازد برو سراغ چیزی که شک درش نیست. 📚استاد سعادتفر
در جلسات قبل در باره ی مباهات و مکروهات صحبت کردیم و امروز درباره ی محذورات. توجه به این مساله نقش مهمی در طهارت قلب و کنترل نفس دارد. ممنوع یا محذور، تجاوز و عبور از حد و ورود به ممنوعات است. حالا حد یعنی چه؟ حد به معنای شدت و تیزی است‌‌. حد هر چیز هم متناسب با آن چیز است. حد شمشیر آنجایی است که تندی و تیزی را دارد به آن می گویند لب شمشیر. در مرز کشورها، آنجایی که اگر وارد شوند با شدت و حدت برخورد می شود میگویند حد. می فر مایند : حد و مراعات حد عین عبودیت است. تعریف اصطلاحی هم برای حد داریم : می گویند حد هر چیزی یعنی از آنجا آنچه نباید از او خارج شود، خارج نمی شود و آنچه نباید در او داخل شود داخل نمی شود. نقطه ی مقابل اینکه قرآن می فرماید کسی که از حد خارج شد او ظالم است این است که کسانی که آنها را رعایت کنند اولئک هم المفلحون. 📚استاد سعادتفر
آیات قرآن در این باره : آیه ی اول سوره ی مبارکه ی طلاق : وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ کسی که از حدود الهی تجاوز کرده است به خودش ظلم کرده است. آیه ی229 سوره ی مبارکه ی بقره وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ آنها که از حد عبور می کنند ظلم می کنند. آیه 178 سوره ی مبارکه ی بقره تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ این آیه و آیات قبل بعضی از حدود را مشخص می کنند و می فرماید به حد نزدیک نشوید! نفرموده با آن مخالفت نکنید! به حد نباید نزدیک شد. اگر به لبه ی شمشیر نزدیک شوید در لحظه احتمال بریدن دست وجود دارد! و بدانیم که : گاهی خداوند و ائمه از باب رأفت جواب ظالم را هم می دهند همان طور که : شیطان مغبوض ترین مخلوقات است. در عین اینکه خداوند به او غضب کرد او یک در خواست از خدا کرد و در خواستش را هم قرآن بیان می کند: قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ‎ خدایا به من تا روز قیامت مهلت بده و خداوند دعایش را مستجاب کرد البته نه تا یوم یبعثون . إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ خدا به او وقت داد! پس حتی اجابت دعا نتیجه ی این نیست که قربی به خدا دارد. گاهی این از باب رأفت است . آیا ارزش این هست که یک عمر زندگی بکنیم در زمره ی ظالمین؟ نباید انسان به خودش تخفیف بدهد و بگوید این یک حرام اشکالی ندارد. درمورد مکروهات گفتیم که عمل به آنها در مراتب کمال اثر دارد ولی با انجامش در زمره ی اهل ظلم قرار نمی گیرد. اما با انجام ممنوعات می شود ظالم. می گویند همان طور که از یک شیر درنده فرار می کند باید از ممنوعات فرار کند. قرآن می فرماید حتی به آن نزدیک هم نشوید فَلَا تَقْرَبُوهَا ! گاهی انسان نزدیک می شود و انجام نمی دهد ولی خدای متعال اینجا فرموده حتی حق نزدیک شدن هم نداری، نزدیک هم نشو!! 📚استاد سعادتفر
دو حدیث : رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند : حَرَامٌ عَلَى كُلِّ قَلْبٍ عُزِّيَ بِالشَّهَوَاتِ أَنْ يَجُولَ فِي مَلَكُوتِ‏ السَّمَاوَات‏ خیالت راحت باشد حرام است همراهی در ملکوت سماوات بر هر قلبی که با آن ممنوعات(شهوات) همراه شده باشد. او در همین طبیعت می ماند و از آن بالاتر نمی رود. در آیه ی شریفه می فرماید: تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ بیان و تبیین یعنی آشکار و واضح کردن چیزی خداوند می فرماید ما ممنوعات را برای شما گفته ایم به آن نزدیک نشوید. چون اگر به آنها وارد نشوید در زمره ی اهل تقوی قرار می گیرید لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ یبین الله را می فرمایند همین شرح وظایف و رساله ها ی عملی هستند. و تا زمانی که با این جبهه ی محذورات مبارزه نکند هرگز به طهارت نمی رسد. امیر المومنین هم می فرمایند : حَرامٌ على كُلِّ عَقلٍ مَعلولٍ بِالشَّهوَةِ أن ینتفع بالحکمة حرام است بر هر قلبی که معلول شهوت بشود (یعنی شهوات در او اثر می گذارند) حکمت نصیب این شخص نمی شود. و قرآن می فرماید : وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا خداوند می فرماید من به هرکس حکمت دادم خیر کثیر داده ام. به قلبی که معلول شهوات باشد هیچ وقت حکمت داده نمی شود و هیچ وقت مشمول این آیه نمی شود. محذورات می شوند حدود، و حد هم آن تیزی هر کار است که نباید به آن نزدیک شد. کسی که از اینها بر حذر شد اولئک هم المفلحون. باید اگر حرامی در زندگی هست آن را ترک کنیم. دید ما دید حدود باشد که نباید به آنها نزدیک شد. 📚استاد سعادتفر
رسیدیم به سر طهارت روح که اهل و مستمع خاص خودش را می خواهد و فقط به صورت مختصر بیان می کنیم. در مرحله ی روح چون عالم مشاهده است هرچه مانع مشاهده است باید در مراحل قبلی بریزند .تا شخص به این مرحله برسد که امیر المومنین فرمودند : اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ عالم طهارت روح عالم مشاهده است. گاهی انسان به فکر مشاهده است . گاهی مشاهده می کند . گاهی در فکر حضور است ولی اگر به حضور برسد دیگر در حضور است . عواملی که اگر انسان با اغیار خو بگیرد و عادت کند اصلا سرو کارش با اغیار و غیر هاست این ها نمی گذارند که او به مشاهده برسد . این حیات مادی قسمتی از حیات انسانی ما است . اما یک مرتبه ی نازله است . ما از حیات و قدرتی که خدا به ما داده است با کمترین استفاده از او قناعت کرده ایم. تاجری را در نظر بگیرید که ممکن است میلیاردها سزمایه داشته باشد اما با کمترین ان کار می کند . مثلا یک کشاورزی یک قنات پر ابی دارد ولی با یک مقدار جزئی از اب کار می کند . ما به نازلترین حیات انسانی که خداوند به ما داده است قناعت کرده ایم . که همین حیات مادی است . که هر چه با این چشم دیدیم و هر چه با این دهان چشیدیم و.... وقتی ما به کمترین قناعت کردیم روح ما به این عادت کرده . این حواس پنج گانه همان طور که حیاتشان مرحله به مرحله داده می شود اما اینها یک تاثیر و تاثر مقابل دارند . چشم ما همانطور که حیاتش را از روح می گیرد اما دارد با کار هایش روح را هم مورد تاثیر قرار می دهد . بخشی از مشغولیت های روح ما با ان چیز هایی است که ما دیده ایم. بخشی مربوط به شنیده ها است و بخشی مربوط به ان چیزی است که خورده ایم و ... انقدر روح به این ها عادت کرده که اگر بخواهید 5 دقیقه خلوتت داشته باشد و هیچ کدام از این غیرها نیایند مقدور نیست. غیر از اینها بخشی هم مشغولیت های فکری شما است که روی روح تاثیر می گذارد. حتی تعقلات و قوه ی واهمه و خیال همه ی این ها تاثیر می گذارند. 📚استاد سعادتفر
گاهی اغیار می روند سراغ روح و گاهی روح می رود سراغ اغیار! آن قدر با آن ها خوکرده روح می رود سراغشان و گویی به یک مرحله ی اتحادی رسیده اند . اینجا حجابها یعنی این ... و چه اتفاقی می افتد ؟ من با همین اغیاری که دارم به کمترین مرحله ی حیاتی قناعت کرده ام و گویا دیگر من چشم و گوش دیگری ندارم. گویا من فقط همینم! حضرت رسول صل الله علیه و اله می فرمایند : لولا أنَّ الشَّياطينَ يَحُومونَ على قُلوبِ بَني آدمَ لَنَظَروا إلى مَلَكوتِ السَّماءِ؛ اگر این شیاطین حلقه نزده بودند دور دل بنی ادم اینها ملکوت اسمان و زمین را می دیدند . اما نه تنها نمی بینم ، بلکه فکر می کنم چیزی نیست و وجود ندارد ! مشاهده کجا اینها کجا! قران در باره ی این نازلترین مرحله ی حیاتی که ما استفاده می کنیم می گوید حیات دنیا ! مثلا می گوید حیات دنیایی متاع غرور است . اما می فرماید کسانی که ایمان اوردند و عمل صالح انجام دادند فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ما به نها حیات طیبه می دهیم. اگر انسان از این حجاب ها بیرون برود می رسد به حیات طیبه. و در آن حیات طیبه خبر ها است اما ما از خیر حیات طیبه گذشته ایم. و به همین حیات اکتفا کرده ایم. و امام سجاد در دعای ابو حمزه می فرمایند : أَنَّکَ لَا تُحْجَبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ‏ الْأَعْمَالُ‏ دُونَک حجاب اعمال یعنی اینکه کار کرد روح من شده همین چشم و گوش و...و من از ظرفیت ها استفاده نمی کنم. و مانع مشاهده یعنی این که من نمی توانم روحم را خالی نگه دارم از غیر . و هر مرحله ای حجاب مرحله ی بعدی است . ولی خداوند ظرف دنیا را ظرف رهایی از این حجاب ها قرار داده است و در را باز کرده و فرموده ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ من را بخوانید اجابت می شوید *وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ* اگر کسی او را طلب کرد و آن حیات طیبه را طلب کرد او می دهد. شرطش هم این است که تعلقات را کم کند. اگر با کنترل خودش سعی کرد این اغیار را جدا کرد و فهمید که این ها مال این نازلترین حیات است ومیگوید من هنوز ظرفیت ها دارم می تواند به آن برسد. و جدا شدن از روح یعنی جدا شدن از همه ی این اغیار و موانع و رسیدن به مرحله ی مشاهده. 📚استاد سعادتفر
بعد از طهارت روح که چهارمین مرتبه از مراتب وجود ما است که جناب حضرت وصی امیر المومنین(علیه السلام) بیان فرموده اند، مرتبه ی پنجم طهارت سر است. اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ از باب این که فقط برانیم که این سر چیست. گفته می شود و باید این مراتب را خدای عزوجل روزی بفرماید و باید شخص وادی مرحله ی عمل بشود. سر چیست؟ سر آن حصه ی وجودی هر موجودی است که به خدای سبحان متصل است. آن حقیقت ، آن مراتب طهارت که گفته شد همه مربوط به مراتب دیگر بود. در مرتبه ی سر شخص از رب مقید می گذرد و به رب مطلق می رسد. رب مقید : پروردگاری که قید خورده است. ربی : رب من، قید خورده است و شده است رب من. و این قیدها برای هر کسی ممکن است متفاوت باشد. شخص خدای متعال را پرستش می کند چون خداوند او را آفریده است و حیات و ممات من در دست اوست. گاهی حتی در بعضی از مراتب طهارت گفتیم که شخص خودش را محضر می بیند. حدیثی داریم که اگر کسی مشغول به ذکر من باشد و این ذکر را با دعا قطع نکند، من بالاتر از آنچه او می خواست به او می دهم. حالا اگر بنده در چنین حالی قرار گرفت و این حدیث را هم می دانست و ذکر خود را قطع نکرد. اما از خودتان بپرسید چرا قطع نکردم؟ چون خدای سبحان فرموده اگر ذکر را قطع نکنی...... اینجا هم شد رب مقید! من ذکر را قطع نکردم باز هم به خاطر قیدی که به خودم خورد. چون می خواهم افضل را بهم بدهد قطع نمی کنم. این هنوز در قیدی است و باید پله هایی را طی کند تا به آن طهارت برسد. 📚استاد سعادتفر
رب مطلق آن حقیقت جمعی است که از آن حقیقت تعبیر می شود به حقیقت محمدیه یا بنیه ی محمدیه (صلوات الله علیه) در‌ حقیقت جمعی شخص نیست که رب مقید داشته باشد. او رب مطلق است که همه ی موجودات اند! همه ی مظاهر اسما و صفاتند! این که می گویند حقیقت محمدیه برای این است که : خدای سبحان می فرماید : هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا این بعد جسمانی ما از حضرت آدم خلق شد! اما آن باطن و حقیقت من از کی خلق شده است؟ با این سوالات یک معرفت خاصی نسبت به نبی اکرم و اهل بیت پیدا می کنید. *هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ* اینجا هم اشاره به هو است یعنی آن هویت مطلقه در بعد جسمانی آدم خلق شد و از او زوجش هم خلق شد و این ادامه داشت. آن نفس مطلقه ای که باطن من از آن خلق شده است آن نفس نفیس رسول اکرم(صلوات الله علیه) است! او می شود حد اتصال همه ی موجودات به حق! اول ما خلق الله یعنی این! در این حقیقت تجلی اعظم حق است با جمیع اسما و صفاتش. این جا آن نفس و سر و حقیقت رسول اکرم(صلوات الله علیه) است. این ظرف رسول اکرم(صلوات الله علیه) شد مخزن کلمات الله شد. او شد ظرف قران کریم... آن قدر این ظرف گسترش دارد که توانست کلمات الله را در خود جوع کند. می گویند قرآن صورت کتبی انسان کامل است که رسول الله(صلوات الله علیه) می باشد. همه ی اسرار این جاست... 📚استاد سعادتفر
گفتیم که :حصه ی وجودی هر موجودی که با خدای عزوجل مرتبط است را سر می گویند. و تطهیر آن هم با زوال قیدها است. اگر قید ها زایل بشوند و انسان به رب مطلق متصل بشود این می شود سر طهارت. *"ربی" * قید است! و گفتیم که: حضرت آدم پدر جسمانی ما است. قرآن می فرماید هو الذی خلقکم من نفس واحده و خلق... اما بعد روحانی و روح ما از کجاست و پدر روحانی ما کیست؟ که گفته شد آن شخص رسول اکرم است که فرمودند "من اول ما خلق الله هستم." می‌خواهیم دو تا مثال بزنیم برای درک این موقعیت برای درک طهارت سر! 1⃣ مثال اول: فرض کنید اگر کره‌ی زمین یک سطح کاملا صاف بود و هیچ پستی و بلندی نداشت، وقتی خورشید بر آن می تابید شما یک نور می دیدید .... ولی به خاطر پستی و بلندی ها اختلافاتی بوجود می آید یک جا سایه است، یک جا شب است، یک جا اول صبح است. 2⃣ مثال دیگر این که: آب را در نظر بگیرید آن حقیقت آب، آن آب طهور که قرآن می فرماید: وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا آن آب نه طعم، نه مزه ونه رنگ خاصی دارد، یک حقیقت است. اما همین آب به خاطر اختلاف محل، اختلاف پیدا می کند، در یک زمین شور، آب شور می شود در یک زمین معدنی، ممکن است تلخ شود. می گوییم آب چاه است، آب دریا است، آب چشمه است... اختلاف به خاطر محله ها است، اگر اختلاف را نداشتیم چه می‌شد؟ خداوند اراده فرمود و آن حقیقت محمدیه را خلق کرد. شما این حقیقت را مانند نور خورشید در نظر بگیرید که بر یک سطح مسطح بتابد که هیچ اختلافی وجود نداشته باشد، اما به خاطر تشخص‌ها این نورها با هم متفاوت شد یکی شد گیاه، یکی شد انسان! و انسان با تشخص هایی که پیدا کرد..... خدای عزوجل اراده فرموده که این تشخص‌ها وجود داشته باشند و الی الابد هم باقی بمانند. خداوند آنها را با این بدن ها آفریده! بدن برزخی و بدن جسمانی در قیامت. آن بدن که زنده می شود و در قیامت هست، این‌ها تشخص‌هایی پیدا کردند که شدند من و شما و دیگری.... و خدای متعال اراده کرده است که این تشخص‌ها باقی بماند. 📚استاد سعادتفر
اگر این تشخص ها و افراد به یک نکته واقف بشوند، معلوم می شود که همه ی ما ضلی از ضلال آن حقیقت هستیم. یعنی یک سایه ای از آن حقیقت هستیم. مثل همان مثالی که گفتیم زمین صاف بود و هیچ اختلافی نداشت ولی یک بلندی پیدا شد و پشتش سایه افتاد! ما هم سایه ای از سایه های آن حقیقت محمدیه هستیم. به تعبیر یکی از بزرگان ما قوه ای از قوات آن حقیقت هستیم. درک این معنا که شما خود را قوه ای از قوه های رسول اکرم ببینید، سایه از سایه های حضرت ببینید و بعد حضرت ضل الله است. آن وقت اگر شما خود را قوه ای از قوه های حضرت ببینید این مرحله ی فنا و تطهیر سر از اینجا آغاز می شود. دیگر قید ها می ریزد ریختن سر یعنی ریختن تشخص ها و پستی بلندی ها فرض کنید این شهر خانه ها و امارت های متعدد دارد هر کدام یک رنگی، یک شکلی ..و یک جا سایه است و یک جا نور است و اگر کسی بیاید و این شهر را صاف کند و دیگر هیچ اختلافی نباشد...اگر قیدها بریزد، دیوارها و سقف ها قیدند. اگر قیدها بریزد یک حقیقت وجود دارد. این دیوارهایی که در شهر هست و می گوییم خانه ی من و میگوییم این جا مسجد است ... اینجا قیدی می خورد و می شود مسجد و آن وقت اگر طاهر نیست پایش را هم در مسجد نمی گذارد این جا شد کعبه آن جا شد حرم و هر جا هم احکام خود را دارد. اگر این قید ها بریزد می شود یک حقیقت .... و اگر ما قید ها را ریختیم، دیگر من من نیست. خودش را قوه ای از قوات حقیقت محمدیه می بیند. خودش را سایه ای از آن سایه ها می بیند. این قوه فانی در اوست امام صادق علیه السلام فرمودند : هر صبح اعمالمان بر حضرت رسول(صل الله علیه و آله و سلم) عرضه می شوند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند حیا کنید که کسی در برابر حضرت یک عمل خلافی ظاهر بشود. هر کاری می خواهید بکنید، فردا صبح شمایید و رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) برای همین امام صادق(علیه السلام) فرمودند: حیا کنید! یعنی در طول روز خود را آزاد نگذارید که هر کاری خواستید بکنید .... آیا طاقت این حضور و دین اعمالتان را دارید .... مراقبه یعنی این، کنترل نفس یعنی این، تذهیب نفس یعنی این. 📚استاد سعادتفر
حالا اگر این قید ها آن قدر مرا جدا کند که یک حالت استقلال بوجود بیاورد، مثل این که این خانه آن قدر مستقل باشد که گویی جزئی از زمین نیست. حجاب ها و قید ها با ما این کار را کرده اند. وَ قَعَدَتْ بِي أَغْلاَلِي یعنی این. قیدها آن قدر مرا مقید کرده اند که من برای خودم تشخصی پیدا کرده ام و اصلا حضرت را نمی شناسم! چه باشد این که خود را قوه ای از قوه های حضرت ببینم. خیلی به این نکته فکر کنید که شما قوه ای از قوه های حضرت هستید .... یعنی شما دارید با حضرت عمل می کنید ... می گویید بسم الله الرحم الرحیم این قوه ای از قوای حضرت است و این حضور و مراقبه ای را به ما روزی می کند. و اگر کسی با دید مقید بودنش حرف هایی رابشنود‌، آنها را درک نمی کند. 📚استاد سعادتفر
وقتی قید ها خودش را فرو ریخت رب مطلق خود را نشان می دهد. آیت الله بهجت می فرمودند : وقتی شما قرآن می خوانید از زبان رسول اکرم بشنوید. شما نمی خوانید حضرت قرآن می خوانند. چون شما قوه ای از قوای حضرت هستید. این طور نیست که فقط حضرات در بیست و سه سال قرآن خوانده باشند، آن فقط بعد جسمانی حضرت بود ... حضرت تلاوت می کنند و شما می شنوید حدیثی از امام صادق(علیه السلام) را شاید قبلا هم شنیده باشید ولی الان بادید فرو ریختن قید ها بشنوید : حضرت فرمودند : خدا تجلی کرده است برای خلقش در کلامش شما وقتی در محضر قرآن هستید، دیگر شما نیستید ، او می ماند و آن تجلی حق. نتیجه ای که باید بگیریم: وقتی فهمیدیم یک چنین خبرهایی هم هست بعد مقایسه کند و ببیند من کجا هستم؟ بعد می بیند من از اول عمرم یک عمر در این قید ها بودم گناه یعنی در قید بودن ... و این عبارت دعای کمیل که می گوید : وَ قَعَدَتْ بِي أَغْلاَلِي یعنی آن قدر این مقید شده است که فرمان رب را نمی شنود تا چه برسد به آن که خود را قوه ای از قوای رسول اکرم ببیند. در دعای کمیل می گوییم من را آزاد کن از این طناب های محکمم! من چون مقیدم و خود را می بینم گناه می کنم. من چون مقیدم گوش به فرمان حق نیستم. ولی اگر من آزاد بشوم و قیدها برداشته شود گناه معنا ندارد .... و در دعای عرفه هم هست که : فک رهانی .... خلاف یعنی قید خدا در قیامت می گوید عده ای را بگیرید با زنجیری که هفتاد زرع است ! آن ها این قید هایی است که من خودم را با آنها بسته ام و با همین قید ها از این دنیا می روم و در قیامت هم با همین ها حشر پیدا می کنم. قید ها باعث می شود که حرامی انجام شود و واجبی انجام نشود... 📚استاد سعادتفر
خلاصه ای از مباحث : نماز محفل انس و قرب است و طهارت خاص می خواهد. وضو و غسل شروع طهارت است. خدا با اسم شریف قدوس عالم را خلق فرموده و از قدوس غیر مقدس ظاهر نمی شود، و این یعنی هرچه او خلق فرموده مقدس است .... انسان خلیفه ی خداست ؛ جانشین حرف خلیفه را می زند. و اگر حرف قدس را نزد می شود کالانعام بل هم اضل! امیر المومنین(علیه السلام) فرموده اند : «اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ» طهارت با پنج مرحله ای که حضرت امیر فرمودند را بررسی کردیم: اولین مرتبه طهارت طهارت قوای ظاهری( گوش و چشم و....) است. تا انسان اولین مرحله ی طهارت را دارا نشود فتوحات باطنی ( که مقصد نهایی است ) مقدور نیست. وضو و غسل و تیمم اولین مرحله ی طهارت ظاهری هستند. همه ی قوای ما ( گوش و چشم و ....) امانات الهی هستند و پاک خلق شده اند و باید همین جور پاک تحویل داده شوند. نجاسات هم یک سری نجاسات ظاهری هستند و یک سری نجاسات باطنی. و فرق بین نجَس (صفت است. کسی دارای این صفت شده است و موصوفی هم وجود دارد ) و نجِس(مصدر است به معنی پلید شدن) گفته شد. و گفته شد که گاهی برای مبالغه از مصدر به جای صفت استفاده می شود ؛ مانند این ایه که می فرماید : إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ و این به این معنا است که: بزرگترین نجاسات و الودگی ها شرک است. و در جای دیگر گفته می شود : إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ و بدست آوردن طهارت ظاهری عمل به رساله های عملی است. دومین مرحله ی طهارت طهارت باطن است . باطن با محبت تطهیر می شود. محب برخلاف محبوب عمل نمی کند. مکروهات هم مخالف با محبت است.و گناه اهل حب نبودن است. و چیزهایی که او دوست ندارد می شود آلودگی های باطن. و سومین مرحله ی طهارت طهارت قلب است. و قلب هم با معرفت پاک می شود. و علم و معرفت فرق می کند. معرفت با عمل همراه است. وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ هرچه تقوا بالاتر معرفت بالا می رود و معرفت بالاتر یعنی تطهیر قلب.... و عرفان با عمل بدست می آید . و آخرین مرحله ی طهارت طهارت روح است. و تطهیر روح هم با مشاهده و شهود است . و شهود هم وقتی است که حجاب ها برداشته شوند. و این جاست که بنده به مرحله ی اجابت می رسد : اجابت هم یعنی تاثیر پذیرفتن اجابت از ناحیه ی حضرت سبحان یعنی ما را بپذیردو توفیق را روزی کند. 📚استاد سعادتفر
-226091263_-212322.mp3
8.53M
*«اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ»* 📚استاد سعادتفر التماس دعا
براي اهل قبله شدن، بايد طاهر شوم کعبه، مطاف(محل طواف) اهل طهارت و پاکان قرار داده است. طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (سوره بقره، آيه 125). قرآن در مورد خودش می فرماید: لَا یَمَسُّهُ إِلَّاالْمُطَهَّرُونَ (سوره واقعه، آيه 79). طهارت در اينجا هم باطني و هم ظاهري منظور است. 🌿با طهارت ظاهری می توانیم ظاهر قرآن را لمس کنیم دست بی وضو حرام است روی قرآن بگذاریم. 🌿 با طهارت باطنی می توانیم معارف و باطن قرآن را لمس کنیم(درک کنیم). طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ و... شبیه قرآن است. کسی می تواند طائف، عاکف، راکع و ساجد باشد، که اهل طهارت باشد. این زمانی هست که شخص از شرک و آلودگی پاک باشد. كسب طهارت باطن تطهیر یعنی چه؟ برگرداندن شی به حالت اولش را تطهیر می گویند. اگر چیزی از حالت اولیه خودش تغییر پیدا کند و عوض شود، زمانی که دوباره به همان حالت برگردد تطهیر می شود. این بیت باید به حالت اول خودش برگردد. پس کعبه معظمه پایه اش طهارت است و خدا خواسته این طهارت باقی بماند. طهارت اصل است. مطلب مهم دیگر که باید به آن توجه کنیم: طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ یعنی خدا این طهارت را برای طائفین، راکعین و ساجدین خواسته است و گرنه پایه بیت که طهارت است. خدا طهارت را از ما خواسته است. اگر می خواهید در همه حالاتتان استقبال داشته باشید با طهارت باشید. 🎤استاد سعادت فر @hobbenamaz
💗 *اهمیت نماز و ذکر خدا در فرزندآوری* 🔰 حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر منقول است كه چون عروس را بنزد تو بياورند بگو كه پيش از آن ، وضو بسازد و تو هم *وضو بساز و دو ركعت نماز بكن* و بگو كه او را نيز امر كنند كه دو ركعت نماز بگذارد پس حمد الهى بگو و صلوات بر محمد وآل محمد بفرست پس دعا كن و امركن آن زنان را كه با او آمده اند آمين بگويند و اين دعا بخوان : اَللّهُمَّ ارْزُقْنى اءلْفَها وُ وُدَّها وَ رضاها وَ ارْضِنى بِها وَاجْمَعْ بَيْنَنا بِاَحْسَنِ اِجْتِماعٍ وَ اَنَسَ اِئْتِلاف فَاءَنَّكَ تُحِبُّ الْحَلالَ وَ تَكْرَهُ الْحَرامَ *بدان الفت از جانب خداست و دشمنى از جانب شيطان است* و ميخواهد كه آنچه را كه خدا حلال گردانيده مكروه طبع مردم گرداند. 🔰 در حدیث است، بنزد عروس بروى موى پيشانيش را بگير و روبقبله آور و بگو  اَلّلهُمَّ بِاَمانَتِكَ اَخَذْتُها وَ بِكَلِماتِكَ اِسْتَحْلَلْتُها فَاِنْ قَضَيْتَ لى مِنْها وَلَدافَاجْعَلْهُ مُبارَكا تَقيا مِنْ شيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيطانِ فيهِ شَرَكا وَلانَصيبا. 🔰در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه دست بر بالاى پيشانيش بگذار و بگو:اَللّهُمَّ عَلى كِتابِكَ تَزَوَّجْتُها وَ فى اَمانَتِكَ اَخَذْتُها وَ بِكَلِماتِك اِسْتَحْلَلْتُ فَرْجَها فَاِنْ قَضَيْتَ لى فى رَحِمَها شَيْئا فَجْعَلْهُ سَوّيا وَ لا تَجْعَلْهُ شرَكَ شَيْطانٍ راوى پرسيد فرزند چگونه شرك شيطان ميشود فرمود كه اگر در وقت جماع نام خدا ببرند شيطان دور ميشود و اگر نبرند ذَكَر خود را با ذَكَر آنشخص داخل ميكند پس جماع از هر دو ميباشد و نطفه يكى است پرسيد كه بچه چيز ميتوان دانست كه شيطان در كسى شريك شده است ؟ فرمود كه هر كه ما را دوست ميدار شيطان در او شريك نشده است و هر كه دشمن ماست شيطان او را شريك شده است . 🔰 از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه چون كسى اراده جماع داشته باشد بگويد بِسْمِ اللِه وَبِاللّهِ اَلّلهُمَّ جَنبَّنى الشَّيطانِ وَجَنِّبِ الشّيطانِ ما رَزَقْتَنى پس اگر فرزندى بوجود آيد شيطان هرگز باو ضرر نرساند. 🔰 از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه چون اراده جماع كنى اين دعا بخوان : اَلّلهُمَّ ارْزُقْنى وَلَدا وَاجْعَلْهُ تَقّيا زَكيّا لَيْسَ فى خَلْقِهِ زيادَةٌ وَلانُقْصانٌ وَاجْعَلْ عاقِبَتَهُ اِلى خَيْرٍ. .آوری @davat_namaz