یکی از شاگردان که سی سال با جناب شیخ رجب علی خیاط(رضوان الله تعالی علیه) بودند تعریف کرده اند : فردی که بتواند سی سال با عارفی همراه باشد باید رنگی از او را بگیرد. می گویند انسان از ذغال که سیاه تر نیست . ذغال را کنار آتش بگذاری کم کم گرما می گیرد و جرقه ای و بالاخره آتش می گیرد. استاد روزی به من گفتند که : روح یکی از علما را که در یکی از شهر های بزرگ زندگی می کرده و نگفتند کجا؛ در برزخ دیدم. دیدم تاسف می خورد و مرتب بر زانو های خود می زند و می گوید : وای بر من! آمدم و عملی را برای خدا ندارم! حاج شیخ می گوید من در عالم برزخ پرسیدم چرا؟ آن عالم می گوید : در عالم حیات روزی با اهل معنا که کاسب بود برخورد کردم .او مرا به برخی از خصوصیات باطنی خود متذکر ساخت. پس از جداشدن با او تصمیم به ریاضت گرفتم . عالم می گوید من تا آن موقع اهل این حرف ها نبودم. تصمیم گرفتم تا مانند آن شخص دیده ی برزخی پیدا کنم. مدت سی سال ریاضت کشیدم تا موفق شدم. و در این هنگام مرگم فرا رسید ! واینجا یک حساب سر انگشتی کردند گفتند: قبل از آن سی سال که برای هوای نفس بوده ! آن سی سال هم برای اینکه چشم برزخی باز شود آن کارها را کرده ! پس کی برای خدا کار کرده...؟ شخص چشم برزخی هم دارد ولی در برزخش دستش خالی است.... اگر نماز خواند که به بهشت برود برای نفس است. اگر دست از یک گناه هم کشید از ترس جهنم باز هم هوای نفس است. 📚استاد سعادتفر @davat_namaz