┈••✾•🔅
#علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٦ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸حکیمبنجبله در مقابل آنها قیام کرد و به مبارزه برخاست. او را با هفتاد اذان تن از مردم صالح و اهل عبادت بصره که معروف به «مثفّنین» بودند، به قتل رساندند! علت اینکه آنها را مثفّنین مینامیدند، این بود که بر اثر عبادت زیاد، کف دستشان همانند زانوی شتر پینه بسته بود!
🔸یزیدبنحارث یشکری از بیعت با آنان امتناع ورزید و به طلحه و زبیر گفت: از خدا بترسید، نخست ما را به بهشت کشاندید، در پایان ما را به دوزخ نکشانید! به ما تکلیف نکنید که مدعیان را تصدیق کنیم و بر ضد کسی که حضور ندارد، حکم دهیم. دست راست مرا علیابنابیطالب با بیعت خویش مشغول داشته است؛ اما دست چپ من آزاد است. اگر میخواهید، آن را بگیرید!
🔸گلوی او را چنان فشار دادند که جان سپرد! خداوند او را رحمت کند!
🔸عبداللهبنحکیم تمیمی برخاست و گفت: ای طلحه، آیا این نامه را میشناسی؟
🔸گفت: آری، این نامه را من برای تو فرستادهام.
🔸پرسید: آیا به یاد داری که در آن چه نوشتهای؟
🔸گفت: آن را برای من بخوان. نامه را خواند. در آن نامه، از عثمان بد گفته و به قتل او دعوت کرده بود.
🔸پاسخی برای گفتن نداشتند؛ از این رو او را از بصره بیرون کردند!
🔸عثمانبنحنیف انصاری، استاندار منصوب مرا با نیرنگ دستگیر کرده و به بدترین وجه شکنجه کردند و تمام موهای سر و صورت او را کندند!
🔸گروهی از شیعیان مرا به حیله کشتند و گروهی را قطعه قطعه کردند! آنها از خود پایداری نشان دادند و جنگیدند تا به شرف ملاقات با خدا نائل آمدند.
🔸به خدا سوگند، اگر تنها یک تن را کشته بودند، خون ایشان و لشکریانشان بر من حلال بود؛ زیرا که همگی آنان به کشتهشدن کشتهها راضی بودند! اما آنها نه یک تن، که تعداد زیادی از دم تیغ گذرانده بودند. در نهایت، خداوند شّر آنها را برطرف کرد. پس رحمت خداوند از ستمکاران دور باد.
آرشیو تخصصی کتاب
#علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist