┈••✾•🔅
#علیاززبانعلی /قسمت ۳۶۳ 🔅•✾••┈
🔻یا رسولالله از امت تو چه تلخیها دیدم!
🔸در همان شبی که سحرگاهش ضربت خوردم، به فرزندم حسن گفتم: فرزندم، امشب در لحظاتی که به خواب رفته بودم، رسول خدا را دیدم.
🔸به ایشان عرض کردم: یا رسولالله چه سختیهای خستگیآور و چه دشمنیهای تلخ که از امت تو تحمل کردم!
🔸فرمودند: «
#نفرینشان کن!»
🔸و من اینگونه خواستم: بار پروردگارا، بهتر از آنان را نصیب من فرما و بدتر از مرا نصیب آنان کن!
🌹شب ضربت خوردن
🔴 اگر سپیده صبح دمت من کشته خواهم شد!
🔸آن شبی که سحرگاهش ضربت خوردم، در منزل دخترم امکلثوم بودم. آن شب خواب نداشتم؛ ولی برای نماز شب نیز به مسجد نرفتم. دخترم پرسید: چرا امشب استراحت نمیکنید؟
🔸گفتم: اگر سپیده صبح بدمد، من کشته خواهم شد!
🔸دخترم پیشنهاد کرد که برای اقامه نماز صبح به مسجد نروم و به جای خودم جعده را بفرستم.
🔸موافقت کردم: آری به جعده بگویید نماز را اقامه کند.
🔸ولی پس از آن گفتم: راهی برای گریز از عجل وجود ندارد. و عازم مسجد شدم.
☀️امشب همان شب موعود است!
در آن شب، بسیار از اتاق بیرون میآمدم و آسمان را مینگریستم و میگفتم:
🔸به خدا سوگند، که به من دروغ گفته نشده است و من نیز دروغ نمیگویم! قطعاً امشب همان شب موعود است
🔸هنگامی که وقت اذان صبح شد، لباسم را پوشیدم و از اتاق بیرون آمدم و این شعار را زمزمه کردم:
🔸کمربند خود را برای مرگ محکم ببند
🔸که مرگ را ملاقات خواهی کرد
🔸و وقتی مرگ به وادی تو رسید، بیتابی مکن.
▫️با آنها کاری نداشته باشید
🔸در بیرون خانه مرغابیها اطرافم را گرفتند و سروصدا کردند. اهل منزل سعی کردند که آنها را از اطراف من دور کنند.
🔸به آنان گفتم: با آنها کاری نداشته باشید. آنها نوحهخوانی و مرثیهسرایی را شروع کردهاند!
◾️کمربند خود را برای مرگ محکم ببند!
🔸وقتی خواستم درِ خانه را باز کنم، لباسم به میخ در گیر کرد و کمربندم باز شد. آن را محکم بستم و دوباره این ابیات را تکرار کردم:
🔸کمربند خود را برای مرگ محکم ببند
🔸که مرد را ملاقات خواهی کرد.
🔸وقتی مرگ به وادی تو رسد،
🔸بیتابی مکن.
🔸کسانی را میشناسم
🔸که از مال دنیا بهرهای ندارند و تهیدستاند،
🔸اما با دلاوری، به سوی مرگ قدم برمیدارند
🔸و مرگ را با زندگی آمیخته با شر ترجیح میدهند!
آرشیو تخصصی کتاب
#علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist