🍂
شنود دشمن
محسن رضایی
روز شانزدهم اردیبهشت و روز هفتم عملیات، بالاخره من و برادرمان صیاد، ساعت ده و نیم شب، رمز را گفتیم و دوستانمان به خط زدند.
خوشبختانه وقتی حمله شروع شد، مثلاینکه عذاب الهی بر دشمن نازل شود؛ تقریباً ساعت ۱۲ شب بود که شنود اعلام کرد، عراقیها سراسیمه دارند فرار میکنند.
نزدیک ساعت سه و چهار بامداد، آخرین پیام این بود که فرمانده سپاه سوم دستور داده است؛ بهطرف مرز عقبنشینی کنید. دلهره عراقیها طبیعی بود. عراقیها فکر میکردند؛ اگر هم خرمشهر را از دست بدهند و هم بصره را، چه فاجعه بزرگی در انتظارشان خواهد بود.
وقتی هم ما مرحله دوم را آنچنان با قدرت انجام دادیم، ترس آنها بیشتر شد. بیسیمهای عراق را که گوش میکردیم، متوجه میشدیم؛ آنها گروه، گروه منهدم میشدند.
بچهها چون عشق آزادی خرمشهر را داشتند، خیلی قوی میجنگیدند. رزمندگان ما در مرحله دوم روحیه عجیبی داشتند. تماسهایی که آنها با خارج از جبهه میگرفتند، یا اخبار را که از تهران میشنیدند و خوشحالی مردم و دعای همه برای آزادی خرمشهر را میدیدند، روحیه پیدا میکردند.
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
تاریخ شفاهی/
جلد ۶ (منتشر نشده)
#خاطرات_کوتاه
#بیت_المقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇
حماسه جنوب ◇◇
🍂