🍂
🔸
جنایتکاری که
تحت تأثیر قرار گرفت
▪️ حمید رضا رضایی
وقتی عدنان ازم خواست باهاش ادبیات فارسی کار کنم سه یا چهار ماه با او فارسی کار کردم. از اینکار هدفی داشتم. البته عدنان فارسی بلد بود ولی نه اینکه تمام واژههایی که در زبان محاوره و یا کلاسیک ما بکار برده میشد رو بلد باشه، چون ظاهرا از مادری کرد ایرانی بدنیا اومده بود.
مثلا روزنه امید را میخواست بداند، روزنه چیست و کاربردش کجاست، یا فروغ جاویدان چیست، یا راه درخشان یعنی چه؟ لذا از من میخواست که داستانها و ضربالمثلهای ایرانی رو باهاش کار کنم. منم نیت کرده بودم که خدا کنه داستانهایی که براش میگم در وجودش اثر نماید. به مرور اینکار به حول و قوه الهی انجام شد و کمکم خودش را از مجموعه نگهبانان داخل جدا کرد و نگهبانی دکل را پذیرفت. او تنها کسی بود که حتی برای افسر اردوگاه هم تره خورد نمیکرد. یک روز وقتی فرمانده اردوگاه که سرهنگی بود با طمطراق و با ابهت؛ کلی افسر درجهدار پشت سرش بودند و وارد بند شد، به من گفت: «حمید نگاه کن خر بزرگ داره میاد.»
🔹 آزاده تکریت ۱۱
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂