🍂 فیلم های اجباری احمد چلداوی روزها می‌گذشت و روز بروز ایمان و مودت بین بچه‌ها بیشتر می‌شد. دیگر بازار خبرچینی کساد شده بود. خبرچین‌ها هم توبه کرده و به آغوش بچه‌ها بازگشته بودند. خبری از کتک‌های دسته جمعی و انفرادی طاقت فرسا نبود اما این وضع، آرامش قبل از طوفان و آتشی بود زیر خاکستر. یادم هست روز اول که ویدئو را آوردند سروان عراقی آمد و شروع کرد به منت گذاشتن سر بچه‌ها که ما چنین هستیم و برای راحتی شما ویدئو آورده‌ایم. فیلم اول خیلی مبتذل بود و خود بعثی‌ها چهارچشمی نگاه می‌کردند و مثل حیوان لذت می‌بردند و همین باعث شده بود متوجه سرهای پایین بچه‌ها نشوند. یک سرهنگ خلبان ایرانی به نام محمد وارسته را هم برای تماشای اجباری آورده بودند. افسر عراقی برای منت‌گذاری رو به این خلبان کرد و گفت: «ها محمد اشلونه الفيلم» یعنی: ها محمد فیلم چطوره؟ او انتظار داشت با به به و چه چه سرهنگ روبرو شود. اما محمد، با لبخندی معنی‌دار به افسر عراقی گفت: بله قربان برا بچه‌ها خوبه. من هم این جمله خلبان را با آب و تاب ترجمه کردم تا باد افسر عراقی را بخوابانم. افسر عراقی از متلک محمد ناراحت شد اما به روی خودش نیاورد. 🔹 آزاده تکریت ۱۱ ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂