🍂
همراه با قصهگو ۳
رضا رهگذر
از کتاب: سفر به جنوب
✾࿐༅◉༅࿐✾
🔸 یک و نیم روز بیشتر در پادگان ولی عصر نخواهیم ماند. از طرفی، با غروب خورشید مراسم جشن شبانگاهی شروع
می شود.
به قسمت شمال غربی پادگان می رویم. اینجا یک محوطه نه چندان بزرگ است که کف آن با قلوه سنگهای کوچک پوشیده شده. چند اتاقک فلزی (کانتینر) سفید رنگ و چند چادر برزنتی زیتونی در این قسمت به چشم میخورد. یک حمام صحرایی هم در گوشه دیگری از محوطه خودنمایی میکند. حمام جالب جمع و جور و قابل حملی است. ابتکار خود رزمنده هاست. منبع آب روی سقفش قرار می گیرد. آبگرمکن در یک فضای کوچک - در همان اتاقک - جاسازی شده، کنارش رختکن و بعد خود محوطه حمام. آدم باید در جبهه بوده باشد تا بداند این حمامها در آنجا چه نعمتی هستند و چقدر در سلامت رزمندگان تأثیر دارند.
سمت چپ حمام چادری است که لبه های ورودی آن بالاست. خودش است همان که دنبالش میگشتم. آن هم نه یک نفر و نه دو نفر و نه سه نفر... چهار نفر. چهار نوجوان نشسته اند و به کاری مشغول اند. خوب که دقت میکنم متوجه می شوم که دارند «گل یا پوچ » بازی میکنند.
جلو میروم و سلام میکنم. دست از بازی میکشند و به گرمی جواب سلامم را میدهند. راستش من در شرایط عادی گمان نمیکنم گزارشگر خوبی باشم. گزارشگری قبل از هر چیز یک روی باز می خواهد. آدمی میخواهد که اهل رودربایستی و کمرویی و از این حرفها نباشد. خیلی راحت هر جا دید خبری هست جلو برود و خودش را قاطی ماجرا کند. حتی اگر جلوش را هم بگیرند، او باید سمج شود و تا به مقصود نرسیده از پا ننشیند.
حالت عادی هم برخی از مردم زیاد از گزارشگرها خوششان نمیآید و ممکن است به آنها روی خوش نشان ندهند. بعضی آنها را آدمهای فضولی میدانند که خودشان را نخود هر آشی میکنند. برای همین است که گفتم در شرایط عادی گمان نمی کنم گزارشگر خوبی باشم. اما جبهه همه چیزش با جاهای دیگر فرق میکند اینجا همه با هم غریب اند. اما اینجا انگار هیچ دیواری بین آدمها نیست. فاصله ای نیست. برقراری ارتباط با دیگران به سادگی آب خوردن است. اصلا تلاشی نمیخواهد. همینطور که داری قدم می زنی چشمت به چشم هر کس که می افتد، لبها به خنده ای مهربان باز میشود و گل «سلام» روی دهان میشکند. دهها سلام میشنوی و اگر اهل باشی، دهها سلام میکنی. دهها لبخند به رویت زده میشود و دهها لبخند به روی دیگران می زنی. «سلام» و دیگر کار تمام است. انگار همیشه همدیگر را می شناخته اید. انگار هر دو، اهل یک کوچه بوده اید. دوست و آشنا!
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#همراه_قصهگو
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂