🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۵۵ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 تغییر هویت و محو ارزشها سرهنگ دوم ستاد سلمان صفر درویش، موضوع سور دادن در خرمشهر بر اساس مال حرام همچنان ادامه داشت. سرهنگ دوم ستاد سلمان الخزرجی از اهالی تکریت می گوید: حتی ما خانواده ها را مجبور می‌کردیم تا خوردنی های مشهور خرمشهر را به ما تقدیم کنند. یک روز به یکی از محله های خرمشهر رفتیم. تعدادی خانواده آنجا بودند که از بخت بد خود، شکوه داشتند. به آنها گفتیم: غذا می خواهیم. آنها گفتند: ما غذایی نداریم. سروان فواد سليم الدلیمی فریاد زد چنین حرفی نزنید. حکومت جناب رییس جمهور پر از خیر و برکت و غذا است. من از افرادی نبودم که از چیز معینی می‌ترسند. قصدم این بود که اتفاقاتی را که در گذشته برایم پیش آمد تکرار کنم. از این رو به آنها گفتم یا الله یک گوسفند برای ما سر ببرید. با مردم خرمشهر در سایه زور و اشغال با مقررات جدید رفتار می کردند. ترس و وحشت بر خانواده ها سایه افکنده بود. آنان همچنان برای ما گوسفندان خود را سر می‌بریدند. من روی یک صندلی که سرباز امربر برایمان تهیه کرده بود، نشستم. سربازان در حسرت تکه کبابی دندان روی هم می ساییدند. خطاب به سربازان گفتم: گروهبان علاوی حسین گوشت این گوسفند را میان شما تقسیم می‌کند، البته بعد از آن سهم فرماندهان را کنار گذاشت. گروهبان علاوی که ظاهراً از افراد صحرانشین بود، گفت: اطاعت می‌شود جناب سرهنگ. طبق اوامر شما آن را توزیع خواهم کرد. سروان که سرگرم تهیه آتش برای کباب بود از آن طرف فریاد زد: جناب سرهنگ نیم ساعت دیگر کباب حاضر می شود. آن نیم ساعت به کندی گذشت و ما هم صبر کردیم. ستوانیار حازم السعد گفت: جناب سرهنگ همه چیز آماده است. ظاهراً برای چند لحظه ای چرت مرا گرفته بود. اما آن منظره باعث شد من از خواب بپرم. کباب با گوشت تازه دهان همه را آب انداخته بود. همه به سمت کباب حمله ور شدند؛ من به صورت این افراد نگاهی انداختم. حریصانه با گوسفند بریان سرگرم شده بودند. فریاد زدم نگهبانان !کجایند ممکن است دشمن به ما حمله کند چرا‌ فراموش کرده اید که ما در خاک دشمن هستیم؟ نگهبانان با سرعت به سمت سنگرهایشان به راه افتادند. هر کدامشان سهم کباب خود را گرفته و لای تکه نانی گذاشته بودند. آیا این درست است که گرسنگی جنایت می آفریند؟ شاید، زیرا هجوم بر یک گوسفند گرسنه از خانواده ای گرسنه تر مسأله ای است که جای بحث زیاد دارد چرا که ما عراقی ها خود را متمدن و اهل فرهنگ می‌دانیم اما امروز دیگران ملاحظه می‌کنند که افسران عراقی و سربازانشان خانواده ای را مورد حمله قرار می‌دهند و گوسفندان آنان را به سرقت می‌برند در حالی که آمده اند و شعارهای زیبایی می دهند که مهمترین آنها حمایت و حفاظت از حقوق اقلیت‌ها، آزادی دمکراسی و ایجاد حکومت خودمختار است! پیامی از سرهنگ ستاد عبدالغنی ماهر الساقی فرمانده تیپ سوم که نزدیک تیپ ما مستقر بود دریافت کردم که در آن آمده بود: سرهنگ سلمان ما با دوربین کارهایتان را زیر نظر داشته ایم. لازم است سهم ما را هم کنار بگذارید و گرنه با سر نیزه به سراغتان می آییم! به او جواب دادم اطاعت می‌شود جناب سرهنگ برای شما هم یک گوسفند سر می‌بریم. آیا این کافی نیست؟ جواب داد: اینها همان ارزشهای عربی است. خدا را شکر که زنده ماندیم و با چشم خود فتوحات جدید اسلامی را دیدیم! ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ پیگیر باشید @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂