🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_دل_دیوانه#434
_ الو؟
_ الو سلام..
_ سلام خوبی؟
_ ممنون. شما کجایید؟
_ راحت صحبت کن.
رسمی زیاد جالب نیست.
_ باشه. کجایی؟
_ شرکت.
خودت کجایی؟
_ همون جایی که گفتی بیام.
_ سر خیابونی الان؟
_ آره.
_یه لحظه. ... دارم از پنجره می بینمت.
این ساختمون بلنده رو می بینی؟ تمام مشکی؟
_ آره آره دیدمش.
اونو بیا داخل.
طبقه هفدهم.
بگو با آقای صدیقی قرار داشتم.
بیا اتاقم از اینجا با هم بریم.
_ باشه. الان میام.
گوشی رو قطع کردم و راه افتادم سمت ساختمون.
و عجب ساختمونی هم بود.
خیلی شیک و با کلاس.
رفتم به همونجایی که گفت.
منشی جلوم رو گرفت.
گفتم با صدیقی کرد داشتم.
@deledivane#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥