وقتی دلیلِ حالِ تماشایی‌ام شدی بی اختیار، واردِ تنهایی‌ام شدی دنیای بی تو خواهشِ چشمِ مرا نداشت تو آخرین بهانه‌ی بینایی‌ام شدی همرنگ، با جماعتِ صدرنگ، نیستم از لحظه‌ای که بانی رسوایی‌ام شدی موجم؛ که سر به ساحلِ غربت نمی‌زنم تنها جزیره‌ی دلِ دریایی‌ام شدی گنجشکِ شهرِ دود، سیاه و کبود بود ای حوضِ رنگ !، باعثِ زیبایی‌ام شدی میراث زنده‌ماندن من جز دلم نبود تو قبل مرگ صاحب دارایی‌ام شدی | | @deli_ism