عرض سلام و احترام جناب پیری واقعا احسنت 👌👌👌 داستان خیلی زیبا وهیجان انگیزی رو نوشتید؛ جوری که خواننده تمایل داره تا اخر بخونه. شروع و پایان خیلی خوبی داشتید👏👏 تصویر سازیها هم خوب بود نکات نگارشی رو کاملا رعایت کرده بودید، که رعایت این نکات، امتیاز متن شما رو میبره بالا... زبان متن ساده و روان. چهره ی مسئول بسیج و احساسات درونی خودتون رو خوب بیان کردین و رعایت همین نکات جذابیت داستان رو بالا برده. چند نکته به ذهنم رسید که خدمت تون عرض میکنم. دربند چهارم: اگر مکان واطراف مقر بسیج رو بیشتر توضیح میدادید، باعث میشد که خواننده بهتر مکان رو در ذهنش تصور کنه. مثلا از تابلوها و عکس نوشته های پیرامون مقر بسیج، و یا فعالیت هایی که اونجا انجام میشد... در بند پانزدهم، شاید بهتر باشه به جای «تر تر» خنده، کلمه ی هق هق آورده بشه چون کلمه ی "تر تر" یه نوع گویش محلی داره، مگر اینکه پایین متن یه توضیح کوتاهی در موردش بدید. و در بند پایانی، به نظرم باید در مورد کلمه ی «یغلوی» یه توضیح کوتاهی بدید تا خواننده تصویری از این ظرف رو در ذهن مجسم کنه وکارایی این ظرف رو بدونه. در کل داستان خیلی جالبی بود قلمتون مانا، و ذوق طبعتون جوشان موفقیت تون روز افزون ☘