♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ۳۵۷ ↯↻
گاهی وقتا آدما تو زندگیشون کارهایی می کنن که نسنجیده ست . خودشون و وجداتشون رو با گفتن " کسی که نمی فهمه " آروم می کنن . غافل از اینکه هر چند کسی خیر دار نشه یا با گذشت زمان فراموش بشه اما تبعاتش تا مدت ها تو زندگی آدم باقی می مونه . و مثل بختک رو زندگیت سایه می ندازه و ممکنه مثا مار بپیچه دور شریان های حیاتی زندگیت و همه رو از کار بندازه پویا دقیقا همچین نقشی رو تو زندگی من داشت . قرار بود چقدر دیگه تاوان اون چند ماه دوستی با پویا رو بدم ! نمی دونستم اینبار چه خوایی برام دیده ! خدا به آدم عقل داده تا قبل از انجام کاری همه ی جوانب و بسنجه . وقتی ادم با بی فکری شروع می کنه به جولان دادن و دلبخواه رفتار کردن ؛ نتیجه ش می شه همین تاوان دادنا ، من به پشتوانه ی چه چیزی اجازه دادم قبل از رسمی شدن نسبتم با پویا ، رابطه ای بینمون شکل بگیره ؟ که اگر به خاطر سخت گیری بابا و مامان نبود مسلما رابطه ی کنترل شده ی ما ، رنگ و بوی دیگه ای به خودش می گرفت ، و جالب بود همون رابطه ی کنترل شده ؛ کمر بسته بود به نابودی من . پویا اشتباه جوونی و خامی و شیطنت های بی فکرانه می من بود . شاید اگر به جای آزادانه رفتار گردن ، کمی به سنت حفظ حریم ها اهمیت می دادم حالا از دیدنش اینجوری ته دلم خالی نمی شد . خیره به بویا ، بی اختیار گفتم . من وای امیرمهدی امیر مهدی - چی شد ؟ من - پويا ! امیر مهدی - پویا چی ؟ من - پویا اینجاست امیر مهدی - کو ؟ کجا ؟ من - اون طرف . تکیه داده به نرده ها . همون که تی شرت نارنجی پوشیده با جین تنگ . می خواست برگرده و نگاهش رو به اون طرف سوق بده که با تشویش و هول گرده گفتم . من – صبر کن . اول صیغه بخون امیر مهدی . امیر مهدی - صیغه ؟
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•
@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢