🍃🌷🍃🌷🍃 🌷 ! 🌷سفره وسط سنگر پهن بود و قابلمه و بشقاب ها پر. مهمان نمی خواهید؟ حاج حسین خرازی بود، با چشمانی براق و لبانی خندان. این همه غذا! منتظر کس دیگری هستید؟ نه حاجی، دوازده نفریم؛ اما گفتیم ٢١ نفر و غذا گرفتیم. 🌷پیشانی اش پر خط و صورتش بر افروخته شد. فریاد زد: برپا! همه بیرون. زمین پر سنگریزه، آفتاب داغ، دوازده نفر سینه خیز، بعد کلاغ پر. از پا که افتادند، گفت: آزاد! خیلی سبک شدید، ها؟ آن همه گوشت و دنبه حرام، عرق شد و ریخت پایین! با لقمه حرام نمی شود جنگید. خاطره اى از جانباز شهيد حاج حسين خرازى حالا؛ ❌ برخى مسئولين لقمه هاى حرام جنگ قضاوت با شما....! 🌟| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷