بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط آغوش گرم مادری چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..! اما مردانه، ایستادیم... باور کنید که: ما هم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با دل رفتیم... بی‌دل برگشتیم. با یار رفتیم... با بار بر گشتیم. با پا رفتیم... با عصا بر گشتیم. با عزم رفتیم... با زخم برگشتیم. با شور رفتیم... با شعور برگشتیم. ما اکنون پریشان هستیم. اما پشیمان نیستیم. ما همان کهنه رزمندگان پیاده‌ایم که سواری نیاموخته‌ایم. همان هایی هستیم که به وسوسه‌ی قدرت نرفته بودیم. می‌دانید تعداد ما در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟ ۳/۵ درصد از کل جمعیت ایران!!! اما مردانگی را تنها نگذاشتیم. ما غارت را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و غیرت را تجربه کردیم اما امروز فرزندانمان برای وضع موجود،مارا نفرین میکنند. آری اینچنین شد برادر! ┈••✾•🌿🌺 باز نشر ، پنچشنبه ، ۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۲، فاتحی‌