برگی از تاریخ اسلام
داستان غدیر
قسمت اول:
♻️مدتی بود اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله از بعضی سخنان آن حضرت برداشت می کردند ایشان قصد دارند برای خود جانشینی مشخص کنند تا بعد از ایشان امامت جامعه را به عهده بگیرد و مردم دچار سر درگمی نشوند.
🌀هر کس حدسی می زد، سر نخ هایی بود که خیلی ها می توانستند حدس بزنند این جانشین کیست، افرادی هم بودند که هنوز در شک بودند، آیا ممکن بود پیامبر(ص) از دنیا برود و فرصت و شرایط مناسب پیدا نشود که جانشین خودرا مشخص کند، یکی از اصحاب پیامبر(ص) به دوستش گفت اصلا شاید سیاست پیامبر این باشد که بدون تعیین جانشین ، مسلمین را ترک کند و همه را به خدای بزرگ بسپارد. دوستش پاسخ داد پیامبران جانشین تعیین می کردند، حضرت موسی(ع) حتی برای یکماه که به کوه طور رفت ، حضرت هارون را به جای خود گذاشت، پیامبر(ص) خودمان هم هر موقع به سفر می روند، یک نفر بجای خود در مدینه جانشین می گذارند، مگر ممکن است برای سفر یک هفته ای جانشین تعیین کنند ولی برای سفر نهایی که دیگر برگشتی در آن نیست جانشین نگذارند، این که به عقل جور در نمی آید.
♻️بله بحث ها و پچ پچ ها در میان اصحاب ادامه داشت، حتی این حرفها در میان بعضی خانواده ها شنیده شده بود، مسئله خیلی مهم بود، پیامبر(ص) با آنهمه تلاش و رعایت ظرافت ها، آیا ممکن بود از دنیا بروند در حالی که جانشینی مشخص نکرده باشند.
💥از همه بیشتر خود پیامبر(ص) نگران بودند ولی بروز نمی دادند ، غمی بزرگ در دل پیامبر(ص) جا خوش کرده بود، یک اشکالی تو کار بود که در آن تأخیر میشد؟!
تدوین : سید محمد حسین مرکبی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃