دقیقه ۱ فیلم
در نخستین صحنه های فیلم اینبار داستان به روایت دِیو (خانه به دوش پدر یا همان پدرِ «نسترین ها») آغاز می شود که با ورق زدن سفرنامه خود آن را روایتگری می کند.!
در قسمت اول داستان و با تِم داروینیسمی داستان و پرداختن به داستان نهنگ خشکی نشین که زیست بوم مناسب خود را در نهایت یافت، فیلم علیرغم معرفی شخصیت مترقی و با خصوصیات خارق العاده خانه به دوش ها، وقتی اینکه نهایتاً آنها نیز زیست بوم مناسب خود را یعنی زندگی در آب را پیدا می کنند و آن را مأمن و خانه گمشده خود معرفی کردند، مخاطب را با گمان اینکه شاید منظور از نسترین ها هم نوعی موجود دریایی هستند رها می کند، ولی در این قسمت بلافاصله این گمانه را رد می کند و از زبان دِیو شعار آنان که «نسترین ها هیچ وقت دست نیازمند را رها نمی کنند»، تمایز و تفاوت آنها را القاء می کند و نشان می دهد که آنان داوطلبانه به کشتی برگشته و مسئولیت تهیه و تقسیم غذا را بین حیوانات برعهده گرفته اند. کار مشکلی که علیرغم پر مشقت بودن آن کسی قدردان آن نیست و گویا در صورت عدم وجود نسترین ها هیچ تدبیری برای این موضوع اندیشه نشده بوده...!
بازهم عدم حضور نوح، و عدم تدبیر برای غذا آنان و عدم کوچکترین نشانهای از رحمت و عنایت الهی برای تدبیر و تقدیر این حیوانات؛ و اگر «نسترین ها» نبودند؟!...