بسم رب الحسین (ع)
#ختم_ترجمه_فارسی_قرآن
#سوره_یوسف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
بعد از احضار زنان، پادشاه پرسید: «جریان چه بود که دنبال رابطۀ نامشروع با یوسف بودید؟!» گفتند: «پناه بر خدا! هیچ چیز بدی از یوسف ندیدیم.» اینجا بود که همسر صدراعظم بهحرف درآمد: «الان حقیقت برملا شد! من بودم که دنبال رابطۀ نامشروع با او بودم. او راست میگوید.» (۵۱)
یوسف گفت: «این درخواست برای آن بود که صدراعظم بداند من در غیاب او به ناموسش خیانت نکردم و اینکه خدا حیلۀ خائنها را به سرانجام نمیرساند. (۵۲)
البته قصد خودستایی ندارم؛ زیرا نفْس سرکش، انسان را به بدیها فرمان میدهد؛ مگر اینکه خدا رحم کند. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است.» (۵۳)
پادشاه گفت: «یوسف را پیش من بیاورید تا جزو خواص خودم قرارش دهم.» همینکه با او به گفتوگو نشست، به نبوغ و نجابتش پی برد و گفت: «از امروز، تو پیشمان ارجمندی و امین.» (۵۴)
یوسف پیشنهاد کرد: «مرا به سِمت خزانهداری مملکت منصوب کن؛ چون من هم متعهدم و هم متخصص.» (۵۵)
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••