📖 دیوانی در دوره قاجار 4⃣ دفتر جزو جمع: رک ← مستوفی دفتر خاقانی: اداره ثبت املاک دفتردار: لشکرنویس؛ رک ← لشکرنویس باشی دفتر دستورالعمل: رک ← مستوفی دفتر محاسبه: رک ← مستوفی دفیله: رژه رفتن؛ عمل به رده رفتن و گذشتن گروه‌ها از برابر کسی؛ رژه دواتداری: رک ← منشی‌الممالک (دواتدار: منشی؛ دبیر) دورژیمان: هنگ دوک: امیرالامرا دهباشیان: رک ← سوار کشیکخانه دیموسها: نجبای مملکت دیوان بیگی: رئیس محاکمات شهر و منصبدار حکومت؛ رئیس هیئت داوران یا رؤسای دادگستری ولایات را میگفتند و کم‌کم نام خانوادگی شد؛ رؤسای دادگستری ولایات دیوانخانه: محکمه؛ دارالحکومه؛ نخست وزیری؛ مکانی متصل به کاخ شاه ــ که صدراعظم و وزرا در آنجا به امور مملکتی رسیدگی میکردند دیوان رسایل: دفتر ایالتی دیوان عدالت عظمی: دادگستری 🔲ر رختدار: جامه دار خاص شاه (رختدارخانه)؛ از امور خصوصی شاه ــ که تحت ریاست صندوقدار باشی بوده‌است رسوم: رشوه، انعام و پولی برای انجام کار رقم: در دوره قاجار، اوامر و احکام و مخاطبات کتبی ولیعهد و شاهزادگانش را ــ که فرمانفرمایی و حکمرانی داشتند ــ می‌گفتند؛ مترادف حکم است رسوفیل: طرفدار روس ریاست دربخانه: ریش سفیدی دربخانه ریاست دفتر: پیشکار دارایی ریاست قشون: فرمانده لشکر ریش سفید عمله خلوت: رک ← وزیر دربار رئیس: معاونان وزارتخانه‌ها را میگفتند رئیس دفتر استیفا: وزیر دارایی رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی: رک ← منشی‌الممالک رئیس دیوانخانه: ← امیر دیوانخانه رئیس نظمیه: پلیس (به منزله شهربانی) 🔲ز زرّادخانه: ذخایر و مهمات ارتش؛ قورخانه؛ جباخانه؛ سلاحخانه؛ محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی زنبورک: نوعی اسلحه گرم زیبا: نام سگ عزیزالسلطان زینخانه مبارک: رک ← زیندارخانه زیندارباشی: در زمان ناصرالدین شاه، به خازن رکیبخانه مبارک و در زمان مظفرالدین شاه، رئیس زینخانه مبارک؛ رک ←زیندارخانه زیندارخانه: گاهی که شاه در شهر برای نمایش، اسب سواری می‌کرد، زین و یراق اسبش مرصّع بود. زین‌های مرصّع شاه، زیندار خانه‌ای داشت که تحت سرپرستی یکی از رجال دربار، اداره و حفظ میشد 🔲ژ ژنرال قنسول: رک ← قنسول 🔲س ساخلو: پادگان؛ گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده‌اند و به حفظ و نگاهداری آن گماشته شده باشند سالاربار: بار سالار؛ پرده دار؛ ایشیک آقاسی؛ رک ← ایشیک آقاسی سپهسالار: فرمانده لشکر سرایدارباشی: رئیس سرایدارخانه؛ از مشاغل مهم درباری. (سرایدار: مستخدم و نگهبان سرا) سررشته‌داری مالیات: رک ← استیفا سردار: فرمانده لشکر؛ معاون حکومت سردار کل: وزیر جنک؛ سپهسالار سرداری: ریاست قشون؛ فرمانده لشکر سرعسکر: فرمانده قوا سرکشیکچی باشی: رئیس گارد (پاسگان) مخصوص شاه سرکنسول: رک ← قنسول سوار کشیکخانه: پاسگان (گارد) مخصوص شاه ــ که تحت ریاست کشیکچی باشی و نایبان و یوزباشیان و پنجاه باشیان و دهباشیان کشیکخانه بودند. سوار کشیکخانه را غلام کشیکخانه هم می‌گفتند (از مشاغل مهم درباری) سورسات: سیورسات؛ ارزاقی که به زور از انبارهای مردم، جهت پذیرایی مهمانان و فرستادگان دولت و قاصدان، از طرف حکام وصول می‌شد؛ غلّه و خوراک لشکریان و علوفه اسب‌ها و حیوانات؛ آذوقه لشکریان و سپاهیان یا پادشاه و امرا سیورغال: عواید زمین ــ که به جای حقوق یا مستمری، به شخصی بخشند؛ تیول و زمینی که پادشاه، جهت معیشت، به ارباب استحقاق بخشد؛ رک ← تیول و سیورغال 🔲ش شارژه دافر: کنسول؛ کارپرداز؛ شازدفر؛ شاهزاده فر؛ کاردار سفارت؛ مأمور سیاسی و نایب وزیر مختار شاطر: پیاده‌های جلو اسب شاه را میگفتند شاه: لقبی که پیشوایان دراویش، به مرید و جانشین خود میدادند شبنامه: نوعی جریده (از خانواده مطبوعات) شبندرخانه: شه بندرخانه؛ کنسولگری 🔲ص صاحب اختیار: کسی که مجوز برای اجرای حکمش بدون چون و چرا دارد (برای افرادی که تحت فرماندهی باشند) صاحب جمع: رئیس حمل و نقل؛ مسئول ضبط و تحویل‌نویسی از اموال دیوانی بوده (در دوره صفویه)؛ صاحب جمع خزانه؛ صاحب جمع جباخانه؛ صاحب جمع قپچاقخانه و… صاحبدیوان: رئیس کل بودجه؛ کسی که اسامی هر حقوق‌بگیری را به اندزه مواجب داشته‌است (از اواسط سلطنت قاجار، این لقب، جزو القاب منحصر محسوب می‌شده‌است) صاحبدیوان رسالت: دبیر؛ رئیس دفتر صاحبدیوان رسایل: رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی؛ رک ← منشی‌الممالک صاحب منصب: افسر قشون صادر: صادرات؛ باج؛ پولی که برای امور اتفاقی، از رعایا گرفته می‌شده صدر: رئیس؛ در دوره فتحعلیشاه، وزیر عدلیه را صدر دیوانخانه می‌گفتند؛ و نیز امیر دیوانخانه صدرالممالک: از زمان صفویه تا اوایل دوره ناصری، به متصدی امور شرعیه و اوقاف و حسبه، می‌گفتند؛ وزیر دادگستری و اوقاف؛ امیر دیوانخانه؛ صدرالممالک؛ صدر دیوانخانه؛ امور ملکی و شرعیات https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3834 @edmolavand 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ ادامه👇